خانواده برتر

سلام

( صدای تشویق ایستاده حضار )

دوست عزیز اینقدر شعار نده

من خواستگاری یه دختر رفتم که وضع مالی خوبی نداشت
 ولی دختر باحیایی بود و محجبه

وقتی داشتم با این دختر خانم تو جلسه خواستگاری صحبت میکردم بهم گفت من به دو دلیل نمیتونم با شما ازدواج کنم

1_اینکه توان تهیه جهزیه ندارم

2_مدرک تحصیلی  شما کم هست

بهش گفتم اگه من مشکل اولی شما رو حل کنم شما از ملاک دومی کوتاه میای؟؟

گفت اره به شرطی که شما هم قول بدی ادامه بدی اگه ادامه تحصیل ندادی من جدا میشم

منم بهش گفتم باشه قبول پس شما هم به من یه صفته بهم بده که پول جهزیه رو بهم برمیگردونی وگرنه منم جدا میشم

دیگه چقدر کوتاه بیام پیش این دخترا

دخترای عزیز من الان چادر سرکردم نشستم تو خونه هر دختری زن خواست من هستم بخدا تا اخر عمر کنیزی میکنم براتون
از هزانگشتم هم هنر میریزه

جمع کن عمو بساطت رو دیگه این حرفا رنگی نداره

خب دوست من 

اره به خداگل گفتی

سلام دوستان

سلام

سلام و درود خداوند برشما

چه صمیمیتی داشت این پست😊

چقد زیبا گفتین👏👏

گل گفتی دوست عزیز.  ما دخترا همه نشستیم و منتظریم و بدی قضیه اینه که آقایونم نشستن و منتظرن.  این وسط کی باید اقدام کنه؟  ما که نمی تونم پاشیم خونه به خونه را بیافتیم که اومدیم خاستگاری پسرتون.  آقایون باید یه کم جسارت به خرج بدن و اقدام کنن ولی اونا هم یا خیلی معیارای عجیبی دارن و یا به قدری از جواب رد شنیدن می ترسن که اقدام نمی کنن و یا چون تمام امکانات ممکن رو مثل خونه و کار پردرآمد و ماشین مدل بالا ندارن فک می کنن شرایط ازدواجو ندارن.  نه اینطور نیست به قول نویسنده ی این پست, قشنگی زندگی مشترک اینه که باهم و به مرور موفقیتها و امکانات رو به دست بیاریم دخترا دنبال چیزی بیشتر از یه جو صداقت و یه کم مهربونی و انسانیت نیستن.  پس آقایون دس بجنبونید که چشم به راهان زیادن 

یه دوستی دارم، وضع مالیش خوب نیست ، همیشه خدا هم ناله میکنه تا اینکه دلو زد به دریا و با یه دختری نامزد کرد. الان میگه تازه میفهمم زندگی یعنی چی، اگه میدونستم اینجوریه 5 سال زودتر زن میگرفتم. ولی آدما با هم فرق دارن خود من که اینو تعریف کردم شجاعت این کارو ندارم! شما باید پسرا رو هم درک کنید با دست خالی واقعا سخته مقصر پسرا نیستن...

درسته منتظر هستند دخترها  اما شوربختانه مادر عروس و مادر شوهر با دخالت های افراطی کار رو خراب می کنند...

آقا عباس و بهمن بهنمی اصل نظر جالبی فرمودند...

با سلام. من 32ساله و کارمند هستم و البته با درآمدخوب، تا حال حاضر خواستگاری 5نفر رفته ام که سنشون از 22سال تا 30سال بوده ولی هیچکدام حتی حاضر نشده اند که با هم آشنا بشیم خانواده یکیشون گفت دختر ما میخاد درس بخونه یکیشون گفت سنت زیاده یکی گفت دختر ما خواستگار خیلی داره و ما به غریبه شوهرش نمیدیم  یکی گفت من فقط با همشهریام ازدواج میکنم یکی گفت باید هرجا که دختر ما گفت خونه بخری. به نظر من اکثر دخترا توقعاتشون بالاست. 

سلام

سلام مجدد

آقای نجفی عزیز و بزرگوار

سلام عزیزم 

از قدیم گفتن با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه

این سومین نظر من در این پسته،دیدم درد و دل آقایون زیاده نتونستم اینارو ننویسم،امیدوارم دوستان تحملم بکنن.

نه خداییش راست میگید خانم rezvan haghgoo من توجیه شدم چون کیسشم از نزدیک دیدم و واقعا دختر خانمها هم همشون خیلی راحت خواستگار رد نمیکنند و علل و دلایل خودشونو دارن و ما خیلی مواقع بی خبر اما تو سن پایین بنظر من چون عقل عاطفیشون قویتره خیلی هم سخت نمیگیرن تو رد کردن موردها و معمولا تا به ثبات عاطفی نرسند مثل شما و بقیه دوستان منطقی-احساسی فکر نمیکنند.

سلام دوستان
ممنونم که اظهار نظر کردید. چند مورد به نظر من رسید که برای خودم هم بعضا پیش اومده:

1- آقایون برای اقدام حداقل های شخصیتی و مالی رو داشته باشید.
مثلا داشتن پس انداز مهم نیس ولی بتونید با اطمینان حداقل نیاز های اولیه یه زندگی دونفره رو تامین کنید.

2- ویژگی عقل و شعور و میزان تحمل و سازگاری ما رو برای گشتن مد نظر قرار بدید نه فقط مسائل ظاهری رو.
و تو همون جلسه اول عقل و شعور و تحمل ما و خونوادمونو بررسی کنید.
مثلا اینکه چه معیارایی برامون مهمه. مثلا اون شخصی که بخاطر مدرک تحصیلی یا ثروت یا ظاهر یه مورد خوب رو رد میکنه مشخصه از نظر عقلی هنوز به تکامل نرسیده.

3- اگه خوب نبود یا جواب رد دادیم ناامید نشید و حداقل یه بار دیگه مطرح کنید اگه بازم جواب منفی دادیم برای پیدا کردن مورد جدید بازم بگردید و بگردید تا پیدامون کنید.
چون دوستان میگن این تفکرا دیگه نیست و سلیقه ها عوض شده ولی من که بین دخترام میدونم که حداقل نصف دخترا اتفاقا خوبن فقط تو فرهنگ ما باید پسرا پیگیر باشن.
چون خوبا معمولا تابلو نیستن.

4-آقایون این زمونه اگه جسارت و شجاعت و تدبیر مردونتونو یکم بکار بگیرین و سماجت بخرج بدین بهتره.
چون خیلی وقتا خانم دختر خوبیه ولی ناخودآگاه بخاطر ناز زنونمون یه چیزی میگیم (مثلا اینکه شما نمیشه شغلتونو ...) ولی آقا جواب رد رو از حرفش برداشت میکنه و دیگه ادامه نمیده. اکثر ما خانما این مدلییم.اگه بتونید یکم نازمونو بکشید کلا توی زندگی آیندمون خیلی آقا میشید.فکر میکنم تا زمانی که بوضوح نگفتیم که ما جوابمون منفیه ادامه بدید.
همونطور که شما از خانمایی که ناز دارن بیشتر خوشتون میاد ما هم از آقاییونی که ناز میکشن خیلی خوشمون میاد.کلا اینو تو زندگی یادمون باشه.ما ناز میدیم شماهم قول بدید ناز بکشید.



به آقا بهمن
من اگه بهم ثابت بشه آقا حداقلی که گفتمو داره رو از نظر شخصیتی میتونم باهش ارتباط خوبی برقرار کنم وحرف همو میفهمیم و بهم ثابت کنه اونم منو واقعا (نه موقتا) دوست داره ، وضعیت ظاهریش و میزان پس اندازش برام مهم نیست. خیلی از دوستامم نظرشون همینه.

سلام به نگارنده پست و همه خواننده های پست 

خانم های عزیز قبل از ازدواج به آرزوهای خود برسید بخدا شوهر غول چراغ جادو نیست  که هرچی بگین برآورده کنه!خخخ

هندیها معتقدند ازدواج دربهشت نوشته شده وخداوند جفت هرکس را دراسمانها براش تعیین کرده .تعیین کرده  روزی که وقتش برسه اسمانها وزمین دست به دست هم می دهند تا دونفر را بهم برسونند.

نظرات دوستان رو خوندم همه درست میگن اما یک نکته این وسط از قلم افتاد این شرایط ها و حداقل هایی که دخترها فرمودن فقط نظر خودشونه ایا خانواده با شرایطی که دوستان نوشتن موافقت میکنند؟اینجا اغلب دخترها و پسرها نظر میدن اگر پدرها و مادرها هم نظرانشون را میگفتن انوقت متوجه میشدید که چرا سن ازدواج بالا رفته؟ اگر ملاک ازدواج فقط ایمان و تقوا بود اینهمه دختر پسر خوب مجرد نمیموندن

خطاب به "rezvan haghgoo" و همینطور خانوم سوال کننده و امثالهم:

منظور من از حداقل صفر نبود .حداقل ها رو ما خودمون دو نفری تعیین میکنیم نه کس دیگه ای بستگی داره که چقد هنر و خلاقیت و تحمل داشته باشیم. با هنر و خلاقیتمون میتونیم حداقلمون رو مدیریت کنیم یا افزایش بدیم. و با تحملمون میتونیم باهش کنار بیایم. ولی قطعا حداقلمون نباید رویایی باشه و باید معقول باشه.و باید با کمک هم حداقلمونو افزایش بدیم.

خدای مهربون توی قرآن فرمودند ازدواج کنید و از فقر نهراسید خداوند شمارو بی نیاز میکند.

رسول مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: جوانهایتان را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آن‌ها را نیکو می‌گرداند و روزیهایشان را زیاد می‌کند و بر جوانمردیهای آنان می‌افزاید.»ایشان در حدیث دیگر می‌فرماید:  همسر بگیرید که روزی شما را زیاد می‌کند.»

توی اقوام ما و دوستان خودم خیلیا با شاید از نظر من زیر حداقل شروع کردن ولی
چون هم دیگه رو دوست داشتن پای حداقل هم وایستادن و زندگی کردن و حتی بچه دار شدن اما الان که روبه رشدن و وضعشون خیلی از اون موقع بهتر شده از اون دوران بعنوان بهترین دوران زندگیشون یاد میکنن.
کلا اگه فکر کنیم میبینیم بیشتر افراد بعد از ازدواج وضع مالیشون بهتر شده و نه بدتر.

به جناب سورنا

خودتون تصور کنید 2 حالت زیرو بعد از 5 سال زندگی :
(مکالمه خانواده در هر خط بصورت مستقله)

1- شروع زندگی آقا 35 ساله خانم 30 ساله پس انداز 40 تومن در آمد آقا 3/5 مخارج 3  بچه هیچی
اول زندگی رفتن گشتن و کیفاشونو کردن که زمانی که بچه دار میشن به دلشون نمونده باشه ...حالا 5 سال گذشته و آقا 40 سالشه:
دغدغه زندگی:
بچه دار بشیم یا نه. برو بابا حوصله داری. راس میگی منم حوصله ندارم.
سفر خوش گذشت؟ ایییی.
شام چی بخوریم ؟ فرقی نمیکنه هرچی باشه.
بریم کوه؟ حالشو ندارم.
بریم بازار ؟ چیزی لازم نداریم.
مهمونی بگیریم؟ دست تنها نمیتونم...
چرا هیچی نمیگی؟خوب چی بگم؟؟!!!
... تومن پس انداز داریم چکار بکنیم باهش؟ ؟؟؟؟ من که چیزی به ذهنم نمیرسه
یادش بخیر اون وقتا که مجرد بودیم با دوستم ....    بو بابا توهم هی از دوستات میگی. بسه دیگه

2- شروع زندگی آقا 27 ساله خانم 22 ساله پس انداز 10 در آمد آقا 2 مخارج 2  بچه یکی
تو این 5 سال گذشته تموم تلاششونو کردن یه خورده پس انداز و درآمدشون بیشتر شه هم زمان بچه دارم شدن چون دوست داشتن حالا 5 سال گذشته و آقا 32 سالشه
دغدغه زندگی:
یه بچه دیگه؟ خوبه چون این یکی طفلکی تنهاست.     مامان من خواهر کوچولو دوس دارم ها...
سفر خوش گذشت ؟ عالی .     آره بابایی خیلی خوب بود کی دوباره میریم؟
شام چی بخوریم؟ مامان منم کمکت میکنم یه شام جدید....
بریم کوه؟ آره خوبه        آخجون آخجون
بریم بازار؟ خوبه برای بچه باید ... بخرم
مهمونی بگیریم؟ آره خوبه              مامان مامان منم پذیرایی کنمممم؟؟
امشب وقت داری درباره مهد بچه با هم صحبت کنیم؟ باشه حتما .باید زودتر تصمیم بگیریم...
پس اندازمون چقد شده؟ میتونیم یه سفر دیگه بریم؟ یا برای بچه...    بابایی برای من ازون ماشین... میخری؟
یادش بخیر چقد سخت بود اون سفرش کارایی که گرفتیم یادته چندشب براش بیدار بودیم؟ آره چه دورانی بود

منظور من اینه که الان که سنتون زیاد نشده حق انتخاب بیشتری دارید . ببینید چی رو بای چی عوض میکنید.
بعدا گزینه هاتون محدود میشه.
گذشته ازون قدمت و رشه زندگی که در سنین بال شرو میشه کمتر و انعطاف پذیری آدما پایین میاد چون چیزای دیگه ای در کنار کسان دیگری براشون درونی شده.
زندگی خاله دایی ها یا عمه عموها یا چرا جای دور بریم؟ همین بابا مامان خودمون.دقت کردید با چه حس و حالی از دوران اول زندگیشون صحبت میکنن. حالا همینو مقایسه کنید با اونی که گذاشته همه چی تکمیل بشه بعد زندگیشو شرو کرده.چه فرقی با هم داره؟؟؟

من میفهمم مسئولیت تامین مخارج زندگی برای یه مرد در این زمونه سخته و استرس زا ولی وقتی با همراهی همسرش حتی اگه یه زن معمولی باشه همراه میشه استرسش به مراتب کمتر و حتی بعضی وقتا این درک متقابل برای مرد و زن لذت بخشه... بعدشم ازدواج ساده و با قناعت باعث میشه دو نفراز زندگیشون عقب نمی افتن و دوران میانسالی و پیری شادتری دارن.

حالا به نظر شما تحمل بعض سختی ها برای رسیدن به این همه لذت ها ارزششو نداره؟؟؟

سلام

سلام

به گلرو

اول سلام به شما خواهر عزیز

دوم خواهرم من در شهری زندگی میکنم که متاسفنانه درصد بسیاری از پسرها و دخترها بیکار هستن

بازم متاسفانه یا خوشبختانه تو شهر ما 4تا دانشگاه هست از دولتی و ازاد تا پیام نور وعلمی کاربردی

خب پسرها برای فرار از سربازی و دختر ها برای پیدا مورد مناسب ازدواج ادامه تحصیل میدن

پس تو شهر ما درصد زیادی از دختر ها و پسر ها دارای مدرک هستن و البته بیکار

خب شما باور کنی یا نه ولی خدا شاهده موردی که دختر دیپلم باشه
به خانواده من پیشنهاد نشده

ولی بازم چشم

از حالا به بعد در کنار ملاک درک و فهم و اعتقاد و ایمان
دیپلم بودن هم به ملاک ازدواجم اضافه میکنم

ما همه دوست داریم ازدواج کنیم ولی سختی قضیه اینه که فقط یک بار میتونیم ازدواج کنیم، و همین کار رو سخت میکنه، ادم به خودش میگه مگه من چیم کمتر از همسایه بغلیمون کمتره که بخوام دختر پایین تر از اونو بگیرم، تاز من از اون وضعم بهتره. پس میرم سراغ یک کیس بهتر، ولی نکنه یکی بهتر از این وجود داشته باشه و من دارم عجله میکنم، بزار بیشتر بگردم و دختر زیباتر و پولدارتر رو پیدا کنم تا خوشبخت بشم. باید کسی باشه که توی فامیل باهاش پز بدم و ثابت کنم از همه بهترم. این داستان خیلی شایعه و دلیل وسواس بودن در انتخاب هم همینه، خود من بعضی وقت ها اینجوری میشم و همش به این فکر میکنم که اگه این دختر که کلی اپشن داره بهم جواب مثبت میده، پس لابد میتونم بهتر از این هم گیر بیارم. این داستان خیلی از ما پسرها در انتخاب کردنه، البته بعضی ها هم همون 10 ثانیه اول تصمیم میگیرن و ازدواج میکنن و 10 ثانیه بعد از ازدواج هم پشیمون میشن.

خلاصه درسته من آنقدر مهم نیستم که زنی منتظر من باشه تا مرد زندگیش باشم اما با ابن وجود از خدا هم طلب آمرزش دارم که تا این سن ازدواج نکرده ام...

حتی اگه خود دختر خانم قانع باشن و حاضر باشن با هرکسی ازدواج کنن به امید آینده روشن

جناب هویت بر باد رفته

راستی اینو یادم رفت بگم

سلام 

نمیدونم چند نفر دیگه میان به این پست سر بزنن که چیزایی که میخوام بنویسم براشون مفید باشه ولی به امید این مینویسم که حتی شده یک نفر دیدگاهش عوض شه.
میخوام بخشی از سرنوشت دو تا برادرام رو بنویسم که الان دو زندگی کاملا متفاوت دارن.
برادرهای من دو سال با هم اختلاف سنی دارن بزرگه الان 33 سالشه و متاهل و کوچیکه 31 سال و مجرد
برادر بزرگم وقتی 22 سالش بود و تازه فارغ از لیسانس شده بود و آزمون ارشد داده بود گرفتار ابراز علاقه یک خانم شد و گفت من نمیخوام ادامه تحصیل بدم و از زندگیم عقب می افتم و میخوام هرچه زودتر ازدواج کنم.
 پدر و مادرم با تمام مخالفتهایی که داشتن حریفش نشدن که تصمیمش رو عوض کنن چون مادرم میگفت تو هنوز سر بازی نرفتی و کار نداری و زندگی رو خیلی دست کم میگیری و نمیدونی ی دختر چه توقعاتی داره.خلاصه که پدرم گفت من میرم خواستگاری و میدونم با توجه به شرایط پسرم خانواده دختر قبول نمیکنن(البته پدر بنده خدا من نمیدونست ابراز علاقه از طرف دختر بوده و کلا قرار مدارشون رو با هم گذاشتن و مادر دختر هم با خبره و اینا اهل پا پس کشیدن نیستن)
خلاصه کنم که تو سن 22 سالگی نامزد کرد،اقدام کرد برای سربازی،دو سال سربازیش تو تهران بود،و ی کار نیمه وقت با حقوق خیلی کم پیدا کرد،ناگفته نمونه که خب پدرم تا حدی بهش کمک میکرد ولی خودشونم زیاد ریخت و پاش نمیکردن مثل اینکه مناسبتها بخواد کادوی آنچنانی برای همسرش بخره و ...
تو این دوران خیلی ها من جمله مادربزرگم تیکه مینداختن و سرزنش میکردن که مگه مجبور بودن برای پسرشون که کار نداره و سربازه زن بگیرن.
منظور از دوران نامزدی: سال اول صیغه محرمیت سال دوم عقد محضری
دوران سربازی داشت به پایان میرسید که مادرم دست و پاش میلرزید و دست به دعا بود که ی کار مناسب برای برادرم پیدا شه و تو خانواده بی آبرو نشیم.
دقیقا یک هفته قبل از پایان سربازی( از اونجایی که خداوند که گاهی آدم به بزرگیش شک میکنه و تعهد کرده که هرکی ازدواج کنه روزیش دو برابر میشه) سه تا کار پیش پای برادرم قرار گرفت :
1- به پیشنهاد یک واسطه کار در دفتر ریاست جمهوری(که برادرم نپذیرفت)
2-در آزمون بانک سپه قبول شد به همت خودش و بدون هیچ پارتی
3-در مصاحبات بانک پاسارگاد پذیرفته شد باز هم به همت خودش و بدون هیچ پارتی و چون کلاسهای این بانک زودتر شروع شد رفت بانک پاسارگاد و از سپه انصراف داد
از اونجایی که پدرم تنها میتونست تو هزینه مراسم عروسی کمکش کنه یکسال دیگه هم صبر کردن تا بتونه کمی پس انداز کنه و خونه رهن کنه تااینجا شد 3 سال نامزدی و الان برادر من شده 25 ساله که ازدواج میکنه.
الان که 33 سالشه چند ساله هم خونه دار شده(ی خونه 50 متری) هم ماشین داره هم بچه داره.(حقوق حدود ماهی 2 تومن)شاید الان بعضیا بگن چون بانکی بوده به اینجا رسیده که خب تا حدی درسته.ولی مسلما اگر بانکی هم نبود میتونست با کمی قناعت بعد چند سال زندگی اینارو تهیه کنه چه بسا که خیلی ها در جامعه اینطورین و همه که بانکی نیستن.همه اینها به کنار ی شیرین زبونی بچه ش به کنار.من خودم دلم میره وقتی به بچه ش میگه بیا به بابا ی بوس بده خستگیش در بره،وقتی با همسرش در مورد کارها و حرفهای بچه شون حرف میزنن و میخندن و کیف میکنن.
و اما زندگی برادر کوچیکم
وقتی دیپلم گرفت بخاطر اینکه اهل درس و دانشگاه نبود و شیطون بود بابام فرستادش سربازی،بعد از دوران سربازی باز هم به لطف خدا و دعای مادر که از بابت مدرک و کارش نگران بود به پیشنهاد یک واسطه در یک شرکت تعمیرات هواپیمایی مشغول کار شد.الان 10 سال سابقه کاری داره حتی سابقه ش از برادر بزرگم بیشتره چون 20 سالش بود شروع به کار کرد و بزرگه وقتی 24 سالش بود و درآمدش از برادر بزرگترم بیشتره(حدودا 4 تومن) بعضی مواقع حتی بیشتر چون کار خارج شرکت بهشون بخوره مثلا طی یک هفته چند تومن دستش رو میگیرن.البته ناگفته نمونه برادرم  از حقوق 600 تومن شروع کرد و الان به اینجا رسیده و کارش فنی و سخته و شب کاری و تعطیل کاری دارن و  هرکسی حاضر به انجامش نیست. بعد این همه سال نه زن گرفته نه بچه داره نه حتی خونه داره تنها دار و ندارش ی ماشین 50 میلیونی که اونم نقدی نخریده با وام و قسط گرفته.تمام درآمدشم میخوره و خورده شایدم انگیزه نداشته برای جمع کردنش نمیدونم دقیقا ولی اگه ازدواج کرده بود تا الان حتما وضعیت بهتری داشت.همه اینها با دو سال اختلاف سنی.تازه الان میگه نه حوصله ازدواج دارم نه حوصله بچه دارم خونه مجردی بگیرم زندگی کنم راحت ترم .
من هدفم این بود ی مطالبی رو برسونم و  جاهای مهم تر رو بولد کردم و امیدوارم خوب رسونده باشم که چی میخواستم بگم.در آخر اضافه کنم زندگی مشترک سخته مسلما برادر کوچیکم با حقوق بیشتر و تجرد خیلی راحت تر داره زندگی میکنه تا برادر بزرگم با حقوق کمتر و زن و بچه.ولی نظر من اینه هیچی تو دنیا با ی خنده و بوس و بغل شیرین زبونی بچه ش برابری نمیکنه و همه سختی هارو  حضور بچه ش براش قابل تحمل میکنه.
ی حرفی رو هم تو پرانتز بگم : الان کسی تو ذهنش نگه شغل خوبی داشته به اینجا رسیده هر شغلی در کنار مزایاش معایبی هم داره.برادر من وارد شعبه ای شد که توش وامهای کلان زیاد داده شده بود،به خاطر پیشرفت و سابقه درخشانش براش کلاسهای حقوقی گذاشتن تا بتونه به عنوان ارشد تسهیلات سر و سامونی به کارهای شعبه شون بده و مطالبات رو که اکثرا وامهای میلیاردی بودن وصول کنه،حین کار متوجه ی سری مسایل میشه و نهایتش این میشه که سعی میکنن کله پاش کنن و بگن دست خودت تو کار بوده،هیچکی نمیتونه درک کنه بهش چی گذشت تو اون مدت و ممکن بود کل زندگیش رو در گیر کنه و باز هم کمک خدا و نجات از اون شرایط به کمک رییس شعبه  و مدارکی که قابل رو کردن بود.
ببخشید دوستان که زیاد شد،شاید خیلی ها چند خط اول رو بخونن و حوصله شون نگیره که تا انتها بخونن.امیدوارم در حد ی جرقه تو ذهن بعضیا تونسته باشم قدمی بردارم.ممنون که حوصله کردید.

اکثر نظرات دختران رو اگه بخونید متوجه میشید که در چه توهماتی به سر میبرند زندگی بر پایه احساسات نیست بر پایه عقله 😊 قسمت یعنی چی؟ اصلا این کلمه هیچ مفهومی نداره. ما خودمون دنیای خودمون رو می سازیم. ما منشا اثر هستیم نه چیز دیگر.

سلام.

خواهرم، رضوان حقگو

به هویت بر باد رفته 

سلام به همه دوستان

حرفای خوبی بود اگر کسی بهش باور داشته باشه:

به جناب کابوی
از نظرتون که خطاب به مجیک و آقای کرمی بود واقعا خوشم اومد
و در کل همیشه نظرات خوبی میذارید ولی خیلی خانمهارو میکوبونی و محکوم به بی عقلی میکنی
نظر هیچ آدمی صد در صد بی عیب و ایراد نیست نه نظر من و نظر شما
و اما میخواستم با اجازه نظرتون رو نقد کنم چون برداشتم از نوشته هات این بود که داری مفهوم کفویت رو بد انتقال میدی دوست عزیز.
کفویت به این معنی نیست که اگه دختری دکتری داشت خواستگارشم داشته باشه یا اگه خونه دختر شمال شهره خونه پسر هم شمال شهر باشه یا اگه کار پدرش آزاده کار پدر اونم آزاد باشه و .....
و فکر کنم نه من بلکه هیچ دختر دیگه ای هم این تعریف رو از کفویت نداره.
کفویت به معنای تشابه صد در صدی شرایط دو طرف نیست بلکه به معنای داشتن معیارهای مشابه.برای روشن شدن موضوع چند تا گزینه میذارم :
1- دختر مدرک دکتری داره،خونه ش شمال شهر،خانواده کم جمعیت داره،از لحاظ تدین در حد متوسط،،مادیات براش مهمه،ی ماشین شاسی بلند زیر پاشه    و      پسر مدرک دکتری دراه،خونه ش شمال شهره،خانواده ش کم جمعیته،از لحاظ تدین در حد متوسط،وضع خانوادگی دختر براش مهمه،ماشین و منزل داره   نتیجه: این دو نفر اگر رو مسایل اخلاقی تفاهم داشته باشن هم کفو هستن
2- دختر مدرک فوق لیسانس داره،خونه ش شمال شهر،خانواده کم جمعیت داره،خانواده مقیدی داره و با حجاب،مادیات براش مهمه     و     پسر مدرک فوق لیسانس داره،خونه ش شمال شهر،یک شغل پر درآمد داره،خانواده کم جمعیت داره،خانواده بی حجاب و آزاد و راحتی داره و وضع اقتصادی دختر براش مهمه،ماشین و منزل داره      نتیجه : این دو نفر بخاطر اختلاف اعتقادی و فرهنگی هم کفو هم نیستن هرچند از لحاظ وضعیت ظاهری زندگی شبیه یکدیگر هستن
3-دختر مدرک فوق لیسانس داره،خونه ش شمال شهر،خانواده کم جمعیت داره،خانواده مقیدی داره و با حجاب،بیشتر از مادیات تدین و وفاداری همسر براش مهمه،مادیات در حدی که پسر شغل داشته باشه و بتونه منزل مناسب اجاره کنه،تهیه منزل نزدیک منزل پدری و داشتن ماشین اهمیت چندانی نداره    و    پسر مدرک لیسانس داره،خونه مرکز شهر،خانواده ای به نسبت دختر پرجمعیت تر،خانواده مقیدی داره،دنبال دختر با حجاب و بدون آرایش،از لحاظ اقتصادی وضعیت متوسط داره و میتونه یک منزل در مرکز شهر فراهم کنه و ماشین نداره    نتیجه : این دو نفر اگر رو مسایل اخلاقی تفاهم داشته باشن هم کفو هم هستن
4- دختر مدرک فوق لیسانس داره،خونه ش شمال شهر،خانواده کم جمعیت داره،خانواده مقیدی نداره و بی حجاب،مادیات براش مهمه،داشتن شغل پر درآمد و منزل و ماشین تجملاتی براش در اولویته   و    پسر  مدرک فوق لیسانس داره،خانواده کم جمعیت داره،خانواده مقیدی نداره و همسر بی حجاب میخواد،وضعیت خانوادگی همسر براش مهمه،پراید داره و درآمد در حدی که بتونه یک منزل در مرکز شهر بخره  نتیجه : این دو نفر با اینکه رو مسایل اعتقادی تشابه دارن ولی از لحاظ اقتصادی و شرایط اولیه زندگی هم کفو هم نیستن
5-خانم مدرک لیسانس داره،خونه مرکز شهر رو به پایین،خانواده پر جمعیت،از لحاظ اعتقادی در حد متوسط،مادیات براش مهم تر از اعتقادات،شغل پردرآمد و یک منزل اجاره ای در محله خوب شهر در اولویت اون هست و حتما با پسر فوق لیسانس و دکتری ازدواج میکنه   و   پسر   مدرک فوق لیسانس داره،خونه مرکز شهر رو به بالا،خانواده پر جمعیت داره،همسر با حجاب میخواد ،شغل پر درآمد و در منزل شخصی در نزدیکی منزل پدری داره    نتیجه : نه از لحاظ وضعیت اقتصادی و نه اعتقادی و فرهنگی کفویت ندارن
جناب کابوی وقتی من و دیگران حرف از کفویت میزنیم نمیگیم دنبال یک پسر کامل هستیم بلکه منظورمون  اینه که هرکسی باید قبل از اقدام اولویت های طرف مقابل رو بدونه و اقدام کنه.وقتی ی خانمی شرایط اقتصادی پسر براش تو اولویته ی پسری که شغل معمولی داره و ماشین نداره و ی خونه کوچیک تو پایین شهر میتونه اجاره کنه نباید سراغش بره که نه بشنوه و بیاد بگه همه پول پرستن اون پسر بره دنبال دختری که وفاداری و تلاش و خانواده پسر براش مهمن و با شرایط اقتصادیش کمار میاد. وقتی ی دختر دماغش رو میگیره بالا میگه من یکی مثل خودم فوق یا دکتری میخوام ی پسر که دیپلم یا لیسانس داره نباید بره سراغش بعد بیاد بگه هم دنبال ی کاغذ پاره ن .ی دختری که خانواده مقیدی نداره و تو فامیل بدون حجاب و اهل بگو بخند با نامحرمه ی پسری که خانواده مقید داره و خط قرمز هارو داره نره سراغش که بعدا کلی بهونه برای پیچوندنش بیاره و سرخورده شه . منظور همه از کفویت اینه .
گفتی دخترها توانایی تشخیص پسر بد از خوب رو ندارن.فکر نمیکنی خیلی داری تند میری؟شما پسرها اگه توان تشخیص دختر خوب از بد رو داشتین الان شاهد این همه سرخوردگی در نظرات نبودیم.این قضیه نسبیه یعنی همونطور که گفتی دخترها گیر ظواهر و زبون بازی طرف میشن پسرها هم گیر ظواهر و قر و قمش دختر میشن.
از آقای هویت بر باد رفته تعریف کردی و صحبت از آقای کرمی شد،خواستم بگم چه برای شما و چه دیگر پسران خوب این وبلاگ آرزوی بهترینها رو دارم و اینکه اگر من با شما یا هویت یا الباقی در بعضی جاها تفاوت نظر داشته باشیم عزت و احترام ها سرجاشه و کسی هم بخاطر اختلاف دیدگاه شخصیت کسی رو زیر سوال نمیبره.
موفق باشید

به آقای تیموری
نمیدونم کدوم یک رو گفتید ولی بزرگه مدیریت بازرگانی و کوچیکه دیپلم بود که بعدا حین کار ایمنی فرودگاه رو خوند
و یک مطلب دیگه که یادم رفت بگم : چرا بعضیا فکر میکنن اگر دختر از شرایطش کوتاه بیاد هیچ چیز با ارزشی نداره؟ شماها با این افکارتون به یک ذهنیت بد در جامعه دامن میزنید که اگه دختر ایراد نداره چرا مهرش کمه چرا میگه عروسی نمیخوام چرا میگه با قناعت کنار میام؟ و اینچنین میشه که خانواده دخترها میگن اگه کوتاه بیایم فکر میکنن دختر ما ی ایرادی داره.لطفا این تفکرات مسموم رو بریزیم بیرون .من خودم در اول پست اعلام کردم که از خیلی معیارهام اومدم پایین ولی نه بخاطر اینکه تحصیلات ندارم کار ندارم روابط اجتماعی ندارم زیبایی ندارم .بخاطر اینکه تحمل یک زندگی با کمی سختی و تلاش در کنار کسی که دوستم داره و دوستش دارم رو به تنهایی در آینده م ترجیه میدم.

خدا به داد برسه 

به کابوی تنها:دقیقا مثل مسئولان خدیث و قران میخونی ابراز تاسف می کنی
اما کارنامه عملی نداری خخخخخ


خب بابا بمیری تو 
برو دوتا خواستگاری حداقل حرفی برای گفتن داشته باشی
به جای طلب مغفرت حرکتی کن

اقای نجفی یه سوال .. از طرح ازدواج وبلاگ تاحالا کسی ازدواج کرده ؟! اصلا نتیجه بخش بود؟؟! 

آره ولی حتما با کسی ازدواج کنید که دوستش داشته باشین متل من که در تکدلاشم  پسر عموم و راضی کنم دست از سرم براره برام دعا کنید

خدا به همه کمک کنه وضع بدی شده مخصوصا واسه دختر خانوما 

به دختر حساس:

به کابوی تنها:

یه چیزو متوجه نمیشم. نویسنده این پست توی پست حداقل های ازدواج حداقل حقوق مورد نظر خواستگارو زده یک و نیم میلیون :|

به ابی ..

به ابی ..

سلام
تصمیم نداشتم تو این پست نظر بدم
ولی ...

ببین مطلب احساسی و قشنگی نوشتی ....
ولی خود من به عنوان یه دختر دیگه منتظر نیستم !!!
بله ازدواج خیلی خوبه - احساسات رمانتیک خیلی زیباست . پست شما لبخند ژکوند رو لب آدم میاره ولی من یکی که دیگه منتظر نیستم !!!
تصمیمم این شده خودم برای زندگیم تلاش کنم و به هر چی که می خوام خودم برسم .
ازدواج شد شد نشد جهندم !!!

اما در مورد مطلبی که نوشتی
حس من اینه که می تونم با یه زندگی حداقلی شروع کنم به شرط وجود عشق !
یعنی انصافا آدم به سختی زندگی کنه از ملاکاشم چشم بپوشه رو چه حسابی ؟ حداقل یه دلگرمی ای تو اون زندگی باشه دیگه !
زندگی ای که من بهش قبطه می خورم اتفاقا زندگی اون همکلاسمون که دختر دکتر فلانی بود و با پسر یه کارخونه دار و خانم دکتر متخصص ازدواج کرده نیست !!!اگرچه دو تا خانواده انقدری پول دارن که هر چی خرج کنن تمومی نداره !!!
زوج ایده آل تو ذهن من دوست خودمه که با همکلاسش ازدواج کرد و دوتایی با هم دارن کار می کنن و آجر به آجر زندگیشونو خودشون می سازن . شوهرش 3 شیفت کار کرد تا هزینه ی رهن خونه و مراسم درومد . سرمایه ندارن تو 25 سالگی . ولی کنار همدیگه پیشرفت دارن ، با همدیگه صمیمیت و هیجان دارن . همفکرن همپا ن
حالا اینا ایده آل منه - ایده آل خیلیا ممکنه نباشه
اینکه فلانی فلان  کیس رو  رد کرده کافی نیست برای قضاوت – نمیشه هر نه گفتنی رو ایراد بنی اسرائیلی دونست
باید ببینی چه کسی  به چه کسی جواب منفی داده !
مثلا همین آقا پسری که پدرش کارخونه داره و مادرش فوق تخصص . خود ما یه دختر خانومی رو بهشون معرفی کردیم که خانواده ی خیلی خوب و سالمی داره و از نظر اجتماعی هم کفو بودن ولی دختر رو بررسی نکرده رد کردن . چون دختر موهاش بیرون بود ( البته میتن بود . فقط رستنگاه موهاش مشخص بود ! اونا محجبه ی کامل می خواستن )
الان به نظرتون منطقیه من بیام خانواده ی خانم دکتر فلانی رو زیر سوال ببرم که دختر مث پنججه ی آفتاب دکتر بهمانی رو بررسی نکرده رد کرد به خاطر یه طره مو !؟!؟ درسته بگم مهم حیا نجابت و اصالت خانوادگیه حالا مو یکم بیرون باشه یا نباشه مگه چقدر اهمیت داره !؟!؟
* دیدگاه منه الی خانوم اینه روسری ادم رو پیشونیش و لپاش سایه بندازه یا نه یکم موها مشخص باشه  اونقدری پررنگ نیست که یه دختر همه چی تمومو بیخیال شیم
* ولی خانم دکتر فلانی که متخصص زنان هست  اما حتی تو مطلب هم چادر به سر بیماراشو ویزیت می کنه حجاب براش بی نهایت مهم بود
الان درسته من بگم پیف پیف خانم دکتر فلانی ، ووی ووی خانم دکتر فلانی با این طرز فکرش ؟؟؟ چه ایرادای بنی اسرائیلی گرفت

خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر !
چون مهم ذهنیت های ما نیست
مهم شرایط دو طرف هستش

الان مثلا دلم می خواد به عاطفه کوهسار  بگم
ببین عاطفه جان شما از دور فقط یکی دو چیز رو می بینی
در حالی که تمام شرایط رو خبر نداری

اگر به شعور و فهم دوستات اونقدری اعتماد نداری که انتخابشون رو صحیح بدونی توصیه م بهت اینه اونا رو از دایره دوستیت حذف کن . و برات مهم نباشه باهات سرد شدن .

در مورد کلیت پست
هی میایم می گیم ازدواج ساده
ازدواج سن کم
معرفی و واسطه  - ال  بل
به قول کابوی یه خروجی درست درمون نداره اینهمه داستان سرایی
دیگه بپذریرم شرایط بده ... مشکل هم یکی دو تا نیست که به این سادگیا جمع و جور بشه
الانم چه نویسنده ی این پست
چه پست گوهر کشف نشده م رو کجا بیابم و امثالهم
تو جامعه همه مدل آدم هست
یه سریا از ریا
یه سریا از خلوص باطن
شما دلسرد نشید
بگردید پیدا می کنید

به خانم rezvan haghgoo

به علی جون

به گلرو جان : 

سلام بچه ها

منم یکی از اون دختراییم که غریبه آشنا گفته.

مدت زیادی خونوادم مجبور شدن به سفری برن که من نتونستم باهشون برم.
خیلی دلم گرفته بود و خواهر و برادر متاهلم مجبور بودن با همه مشکلاتشون منو تنها نزارن.
بعضی وقتا معذب شدنشون بابت این مساله رو واقعا تو صورتشون میدیدم و شرمنده میشدم حتی خواهرم یه بار مستقیما گفت تو عروس شو برو خونه خودت که ماهم .... ودیگه ادامه نداد.
مامانم همیشه به من میگن اینجا خونه تونیس و برو دیگه ما همش بخاطر تو باید...
آخه من کجابرم؟؟؟؟؟؟
وقتی این حرفارو میزنن دلم میخواد زمین دهن بازکنه و من و ببلعه
اصلا انگار نمیدونن از چی دارن حرف میزنن. خونه ای که هرگز وجود خارجی نداره...  خونه خودم؟؟؟؟!!!!
همیشه احساس میکنم یه مسافرم یه شخص کاااااملا موقتی.
دیگه مکان برام مهم نیس چون موقتیه .
واقعا دلم گرفته... توی خونه نسبت به هیچ چیز حس مالکیت ندارم...
 
بیرون که میرم برگشتن برام مهم نیست چون میدونم هیچکس منتظرم نیست. ظهر پنجشنبه غم انگیزترین زمانه برام چون میدونم تا شنبه تنهام...

حس تیکه ای از یه پازل رو دارم که هیچ جای خالی براش وجود نداره. بتنهایی هیچ زیبایی نداره وهمه فکر میکنن خوب باهش میتونن چکار کنن . دلشونم نمیاد بندازنش دور شاید یه روزی بدرد بخوره. همیشه بصورت یه علامت سوال باقی میمونه...
شایدم مربوط به یه پازل دیگه بوده ...

راستی تو این سالا فقط بایکی که دوست ارزشمندی آشنا شدم که اونم مثل من خیلی تنها بود.شاید اگه این شرایط نمیبود هیچ وقت پیداش نمیکردم. خیلی وقتا میرم بیرون با خودم خلوت میکنیم و قدم میزنیم و درددل میکنیم . حالا دیگه هردومون همه خیابونای شهرو بلدیم.هیچکس غیر اون دغدغه منو نداره...

لنگ کفش محسن چاوشی خیلی خوب میتونه منو بفهمه.

نمیدونم شاید شما پسرا هم یه همچین حسایی دارید . ولی تفاوت شما با ما دخترا اینه که انتظااااااار نمیکشید.


ولی از اینکه با شماها آشنا شدم خوشحالم .سادگی و صمیمیت و مهربونی رو تو صحبتای تک تکتون موج میزنه. همتون عزیزید ...

کاش میشد تو واقعیت هم همینطوری میبودیم .
اونوقت دیگه هیچکس تنها نمیبود و بجای اینکه باخودم قدم بزنم باهم قدم میزدیم. کجایی هم من؟ ای همه هستی من.کجایی؟؟؟؟ بیا که خییییلی تنهام

به آقای ناشناس

به الی خانم

به آقای علی جون

به آقای کابوی

الی خانوم.

سلام.نمی دونم چرا با این پست ارتباط احساسی برقرار نکردم!

به سهیلا:

تو کلاس وقتی داشتیم تمرین کشیدن خط با دست آزاد (بدون خط کش) میکردیم استاد میگفت:
وقتی میخواید یه خط بکشید برای اینکه خطون صاف ترسیم بشه و راحتتر باید به نوک قلمتون که داره روی کاغذ میلغزه کمتر نگاه کنید و نگاهتون بیشتر باید به اون نقطه ای باشه که خط میخواد به اونجابرسه. اینجوری قلمتون تنظیم میشه و دستتون برای رسیدن یه نقطه آخری نمیلرزه. نهایتا خط به بهترین شکل در حد توانتون رسم میشه.

حالا قضیه ما تو ترسیم مسیر زندگیمون این شده که ما این کارو نمیکنیم .

اگه هدفمون و شرایط نهایی که در انتهای زندگی میخوایم داشته باشیم مشخص باشه و هرچه بیشتر درونی بشه که نگاهمون جلب جای دیگه ای نشه ناخودآگاه تمام انرژیمونم با اعتماد بنفس به همون سمت جذب میشه. و هیچی نیرویی متزلزلمون نمیکنه.

اگه چشماتونو ببندید و شرایط خودتونو در سن 60 سالگی تصور کنید میتونید بفهمید هدف درونی شما از زندگی چیه که ناخودآگاه بسمتش دارید حرکت میکنید.
اگه دیدید خوب نیست میتونید روی ذهنیتتون کارکنید.

ریحان جان

 بله دقیقا من هم منظورم آقایونی هستند که شرایط ازدواج رو دارن و اقدام نمی کنن. مثل خیلی از افرادی که میشناسیم.

که حداقل دودستن که من دسته دوم مد نظرم بوده:
1-اونی هم که شرایطتو داره ولی روحش ضد زن و ازدواج هست لابد نوعی اختلال داره. مثلا شاید نوعی از اختلال خودشیفتگی. که دلشون میخواد خودشون باشن و خودشون. 

به خانم غریبه آشنا
"منظورم آقایونی هستند که شرایط ازدواج رو دارن و اقدام نمی کنن. مثل خیلی از افرادی که میشناسیم."
نمیدونم اطراف شما چطور مردهایی هستن ولی اطرافیان من 90 درصد کسانی که شرایط حداقلی داشتن ازدواج کردن . به نظرم اون خیلی که تو جمله بالا گفتید صحت نداره .

چرا فکر میکنید مردها نفهم هستم به جز دسته ای خاص که بنا به دلایلی ازدواج نمیکنند یا ترجیه میدن دیر ازدواج کنن اکثر کسایی که وضیت مالی مناسب داشته باشن ازدواج میکنن .فکر نمیکنم نیازی به نصیحت یا عامل محرک داشته باشند! چون ازدواج امری دو طرفه هست.

به خانم رضوان
یک نکته ای در نظر نگرفتید . برادرتون 10 سال پیش سرکار رفته که وضعیت اشتغال نسبت به الان میشه گفت عالی بوده . به لطف تلاش شبانه روزی دولتمردان بیکاری روز به روز داره افزایش پیدا میکنه .علاوه بر اون امنیت شغلی هم فوق العاده پایینه .من که قراردادیم شاید کارم فردا نباشه . یکی از دوستام تو یه شرکت خصوصی بود سه ماه پیش کلا شرکت ورشکست شد هنوز نتونسته با وجود سابقه کار ، کار پیدا کنه .  الان به این بگی برو ازدواج کن فکر میکنه طرفش روانگردان مصرف کرده . یکی دیگه از دوستامم وقتی بحث ازدواج میشه یه تکیه کلام داره میگه "کاش میشد که بشه "  همه شرایطشون مثل برادر شما ثبات نداره که اگر داشت تو اولین فرصت ازدواج میکردم .
ان شا الله مرد ایده التون پیدا کنید یا شاید اون شما رو پیدا کنه

سلام آقای مدیر این سوالونمیدونستم کجا باید مطرح کنم که دوستان جواب بدن. ولی با اینجا بی ارتباط نیست.اگه میشه و لازمه پستش کنید. باتشکر
چرا پسرای الان اینجوری شدن؟

دوتا جریان رو براتون تعریف کنم اگه میشه شما نظرتونو بگید
اول معرفی خودم:
من ف هستم .یه خانم مهندس 32 ساله هستم که توی یه شرکت مهندسی کارمند تمام وقتم .
پروانه مهندسی هم دارم و با عضویت تویه دفتر مهندسی دیگه باهش کار میکنم.
از نظر ظاهری متوسط مایل به خوشگل و از نظر خونوادگی نقریبا سطح بالاییم .
مانتویی کاملا با حجاب هم هستم
تو شرکتی که کار میکنم حقوقا خوبه و به موقع هم پرداخت میکنن. و معمولا کسی رو که جذب میکنن تاجایی که بتونن باهش کنار میان تا نگهش دارن.
من از نظر شخصیتی اصلا اهل ارتباط با آقایون نیستم مگر در صورت لزوم برای کار. معمولا توی محل کارمم با آقایونی که ارتباط خیلی کم دارم حتی سلام علیک هم نمیکنم. و همیشه سرم توی کار خودمه و با بقیه هم حرف نمیزنم. مخصوصا اگه کسی از بچه های خارج از اتاق خودمون باشه.
ماجرای اول: آقای ب
جزیان از اینجا شروع شد که یه نفر تو تلگرام هی به من پیام میداد. اولین بار پیام سلام داد
من هیچ جوابی ندادم تا بقیه صحبتشو بگه اما ادامه نداد. چند روز بعد دوباره. من فکر کردم باید یکی از دوستام باشه که فکر میکنه من میشناسمش. جواب دادم:شما؟
بعد از اون نتنها خودشو معرفی نکرد بلکه هی پیامهای عاشقانه برام میفرستاد بصورت نامنظم از نظر زمانی. اون زمان من تازه وارد تلگرام شده بودم و اصلا نمیدونستم که میشه مصدودش کرد. خوشمم نمی اومد دربلره این موضوع با کسی مشورت کنم که بد قضاوت میکردن.تا اینکه حدود 7 ماه همینجوری گذشت و من بعد از چنتا پیام اولیش بقیه رو دیگه حتی باز نمیکردم که بیخیال بشه.اما متوجه میشدم که همش عاشقانه بود . تاینکه بعد از این 7 ماه متوجه شدم میشه بلاکش کرد. بعد از بلاک پیاما رو دیدم .همش ابراز عشق و علاقه و دلتنگی. پیگیرش شدم چون مطمئن بودم آشناست. لحنش خیلی برام آشنا بود. حدود 5-6 ماه بعد یکسره چکش میکردم با چند نفری که بهشون مشکوک بودم. تا اینکه پیداش کردم. آقای ب .حدود یک هفته  تمام ساعت های آنلاینش با یکی از اون مشکوکا نقریبا یکی بود. البته این تطابق زمانی گهگداری پیش می اومد. در حد 2-3 دقیقه اختلاف. بعد دیدم این لحن آشنا لحن خودشه.
آقای ب یکی از مهندسای خیلی خوبه شرکته پسر معقول و منطقیه.حقوقشم جز خوبای شرکته از اقوام رئیسمونم هست و کلا ازاونایی که حسابی میخوانش فقط نکته منفیش اینه که بعض وقتا با خانما زیاد حرف میزنه. کلا از خانوادتا از نظر مذهبی راحتترن از ما. از این بابت بامن از نظر فرهنگی اختلاف داره. ولی کلا از سایر مهندسای آقا بیشتر با من در ارتباط بود.ولی چیزی که برای من عجیبه اینکه: 
چرا این آقا بعد از حرود 1.5 سال چرا یکبار فقط یکبا توی واقعیت یا بایه واسطه به من ابراز علاقه نکرد؟
چرا بعد از اینم که دید من چند ماه پیاماشو نگاه نمیکنم بیخیال نشد و ابراز علاقه حضوریم نکرد؟
آیا بعد از اینکه بلاکش کردم یعنی دیگه دلش تنگ نمیشد؟
بعد از اون منم اصلا باهش تغییر رویه ندادم و حتی حسم نسبت بهش عوض نشده . خودشم نمیدونه که من شناختمش چون حدود 6 ماه بود که بلاکش کرده بودم. ولی این سوال همیشه تو ذهن من هستکه چرا نگفت؟
جریان دوم: آقای س
من با پروانه مهندسیم عضو یه شرکت شدم. از اون طریق و شهرداری کار بهمون ارجاع میشه برای نظارت. یه کاری بهم ارجاع شد که غیر من 3 تا مهندس دیگم داشت. توی شرکت مارو خواستن که یه سری مدارکو تایید کنیم .من رفتم یکی دیگه از مهندسای دیگه آقای س که میشد سرگروه ما 4تا هم اومده بود و اونم یه سری سوال درباره سایر کارهایی که دارم پرسید و منم جوابشو دادم. س از دوستان مدیرمون هست و از من سنش بیشتره و طبق صحبتای مدیرمون تو گروه تلگرام ظاهرا مجرده. حالا بعد از اون جلسه که من ایشونو دیدم ازم خواست تا ارتباطای بعدیمونو درباره مار گروهی از طریق تلگرام داشته باشیم. اولش آقای س چنتا سوال کاری پرسید منم جوابشو کوتاه و رسمی دادم. ولی بعدش دیگه قاطی ارتباط کاری هی گل و چیزای دیگه میفرستاد و از خودش برام میگفت.
منم جواب حرفای خارج از کارشو ندادم. یعنی اصلا سوال نکرده بود درباره من. ولی ارتباط کاری باهش ادامه دادم. چند بارم ازم خواست که باهم سرپروژه قرار بزاریم که جور نشد. بعد از یکی دو ماه برای کاری باید ازش تایید میگرفتم رفتم دفترش . دفعه بعد که رفتم خیلی بتندی گفت برو و دیگه هم اینجا نیا. درحالیکه من هیچ چیز زیادی درباره کار ازش نخواستم و ارتباط غیر کاری هم اصلا باهش نداشتم.
چرا؟

حالا بعد از این دو موضوع سوالم  اینه که:
این دو نفر آیا به من علاقه داشتن؟
اگر علاقه داشتن چرا با وجود داشتن شرایط مالی خوب چرا عملا اقدام نکردن؟
 واقعا چرا شما پسرا اینجوری هستید !؟ خوب اگه کسی رو میخواید اقدام کنید دیگه...
توی این دو جریان بنظرتون من اشتباهی کردم؟
ازاین به بعد با این دونفر یا با موارد دیگه بهتره چکار کنم؟

به کابوی تنها

به آقای رضا

سلام به خانم حقگو 

به "rezvan haghgoo" و "غریبه آشنا"

یه چیزی ک این وسط خیلی رو اعصابه دختر خانمایی هستن ک هنوز پدرشون یا خودش و خانوادش هنوز خیلی شرایطشون اکی نیست و میخوان شوهرشان نداشته اونها را داشته باشه 

به ابی : 

به آقای حسینی
خیلی ممنون از نگاه مثبتتون، من هم مثل شما نمیدونم چطور باید دختر پسرهای خوب رو به هم رسوند .هر کسی به هر حال در کنار خوبی هاش بدی های خودشم داره،ما هم که اومدیم اینجا این همه از خوبی ها و امیدواری گفتیم بدی های خودمون رو داریم.
من نمیدونستم این همه بغض تو وجود پسرامونه شاید حق دارید واقعا اینجا از هرجای ایران کاربر داره و خب معلومه که من یا دیگران شرایط کاربرهای دیگه رو درک نکرده باشیم .ایراد فضای مجازی اینه که کلمات احساس و لحن آدمهارو انتقال نمیدن،و خیلی سو برداشتها پیس میاد.
چرا بعضیا فکر میکنن که ما داریم تو ی کشور دیگه زندگی میکنیم و مشکلات جامعه رو نمیبینیم؟اگر یکم منصف باشید مشکلات دخترهارو هم در نظر میگیرید.من ی دخترم،من از الان به فکر دوران تنهایی خودمم،به فکر دورانی که سایه پدر مادر بالای سرم نیست،به فکر دورانی که نخوام آویزون زندگی برادرانم باشم،ماهایی که پا میشیم صبح از خونه میزنیم بیرون و شونه به شونه شماها کار میکینم حتی با حقوق های پایین تر نه اینکه حرمت نفس نداریم،نه ... ما ها نگران تنهایی هامون هستیم،ما مثل شما نمیتونیم بگیم کار میکنیم شرایط رو فراهم میکینم 40 سالگی ازدواج میکنیم،ما مثل شماها انتخاب کننده نیستیم،ما میتونیم از بین خواستگارانمون انتخاب کنیم،تو همین وبلاگ چقدر دخترها اومدن گفتن ما خواستگار نداشتیم یا در حد یکی دوتا بوده؟،شما در هر سنی باشید میتونید از هر خانواده و هر شهر و هر سنی بازهم انتخاب کننده باشید،شاید شما به اندازه ما دغدغه تنها موندن رو ندارید،بعضیا فکر میکنن کار کردن تو این جامعه فاسد برای زنها خیلی راحته،تو شرکتهای خصوصی که مجبوری با خیلی چیزها و خیلی آدمها کنار بیای،کنار آدمهایی که بعضا فاسدن و نگاه بیماری به زنها دارن،ما ها منتظر ننشستیم تا کسی بیاد و خوشبختمون کنه،میخوایم تمام تلاشمون رو بکنیم که اگر به تاهل نرسیدیم لا اقل سربار خانواده هامون نباشیم.من خیلی زنها رو دیدم که تو جامعه ما به خاطر عدم حمایت خانواده شون و مشکلات مالی با همه بدی های همسرشون ساختن با کتک زدنهاشون با فحاشی هاشون با شک و ظن هاشون من این زندگی رو انتخاب نمیکنم زندگی تحمیلی رو و هم خوابگی با کسی که دوستش نداری فقط بهش احتیاج داری.
ی لحظه فقط خودتون رو بذارید جا ما(10 نفر دختر رو میذارن جلوی شما و میگن انتخاب کن خیلی هم دقت کن شاید بعدا فرصتی برات نباشه ها)این در بهترین حالت ممکنه،در واقعیت 10 نفر آدم یکجا جمع نمیشن،هر خواستگاری که میاد و میره نه میدونی که بعدی کی قرار بیاد؟اصلا قرار هست بیاد؟و اگر بدتر شد چیه؟اگر تفاوتهای بیشتری با من داشت چی؟زندگی با شک و احتمال رو دوست دارید شماها؟لا اقل شماها شرایطش رو ندارید 5 سال به جز کار به هیچی فکر نمیکنید،ما هر دفعه که کسی میاد و میره ی بخشی از زندگیمون رو تا ی مدت میپاشونه،نه میتونی بهش فکر نکنی چون ممکنه فرصتت ار بین بره نه وقتی بهش فکر میکنی ازش نتیجه دلخواه میگیری،فقط میان تا ی مدت فکرتو درگیر میکنن انرژیتو میگیرن از لحاظ روحی تخریبت میکنن و میرن.
امیدوارم کسانی که اومدن و به من نظر منفی دادن از روی تنفر نباشه از روی اختلاف با نظرم باشه.
در آخر برای همه جوونهای کشورم دعا میکنم روز به روز دستتون با برکت تر و شرایطتون فراهم تر بشه و شاهد ازدواج تک تک کاربرای خوب اینجا باشیم.

به رضوان حق گو

سلام خدمت شما خواهر گرامی

این اولین باری نیست که من بخاطر مدرک نداشته ام مورد توهین قرار میگیرم
تو چندین پست این واکنش ها بوده

ولی یاد گرفتم که به همه فکرها احترام بگذارم گلرو خانم هم ایشالله هدفش کمک هست

طرز فکر شما بسیار عالی هست و اینکه میگن پشت هر مرد موفقی یک زن موفق هست درست یعنی همین طرز فکر شما برای همسرتون

بدبختی مملکت ما اینه که وقتی یه پسر پولدار با یه دختر فقیر ازدواج میکنه
 همه میگن اخیی چقدر رمانتیک با هم زندگی رو شروع کردن
ولی یه دختر پولدار با یه پسر بی پول ازدواج میکنه در کل عالم ندای وا مصیبتا
سرمیدن


به گلرو

میدونی چرا من تو هر پست اینو میگم

چون هر پست تعداد گثیری از دخترا میان میگن ما خوشگلیم ما تحصیلات داریم
ما انداممون عالیه  خدایا برسون فقط یه پسر اگر همه مثل میمون باشه و بیسواد و بی پول

من فقط میگم که نشون بده اینا فقط شعاری بیش نیست

من هیچوقت در مورد نکته های مثبتم تو هیچ پست نگفتم و فقط از مدرکم که نقطه ضعفم بود گفتم

حالا که شما اسرار به حرفت کردی
یک نکته به شما میگم
ماشینی که من دارم از کل سرمایه خانواده این خانم بیشتر بود
ولی معمولا یه پسر وقتی یک دختر رو میخواد چرتکه نمیگیره دست
برعکس بعضی از دخترا

به کابوی تنها

کاری که شما داری تو این وبلاگ میکنی درست مثل کوبیدن اب در هاونگ هست
این ملت کاملا خودش رو زده به خواب

دختره اومده میگه من اگه بدونم پسر دیپلم داره ولی ایمان و اعتقادش خوب باشه بهش بله میگم
در صورتی که وقتی مادر من برای خواستگاری زنگ میزنه خونه دختر خانم
همین که میگه پسرم دیپلم جواب رد میشنوه حالا خانواده دختر حتما از پشت تلفن شعور منو تشخیص داده

یه جمله قبلا گفتم ولی چون زیبا بود بازم اینجا به شما میگم

به مردم دروغ گفتن بسیار راحت تر است تا اینکه انان را قانع کنی که تمام عمر فریب خورده اند (علی شریعتی)

به قول تتلو

بزار اینا تو حال خودشو باشن   نه نمیخوان بیدار شن

کابوی

این وبلاگ که ۲۴ساعته توش بحث داغ  معیارهای ازدواج ه راهه

با سلام و تشکر از پست خوبتون

دوستان دوتا آدرس دارم براتون تا پی به عمق موضوع ببرید و تا کار به اینجاها نکشیده حواستونو جمع کنید و یکم کوتاه بیاید:

برای خانما:
http://khbartar.blog.ir/post/3299/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF
برای آقایون:
http://khbartar.blog.ir/post/11632/%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B6-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D9%82%D9%84-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF

با سلام و تشکر از پست خوبتون

به آقای کابوی

به کابوی تنها

میگم وقتی داشتی علی جون مینوشتی دکمه کیبوردت گیر کرده بود
اخه نوشتی علی جووووون
تازه بعدش هم نوشتی مشئولیت یه جای مسئولیت
دیگه تکرار نکنی

به گلرو

خواهر عزیز تر از جان

من نگفتم شما توهین کردی تازه تو کامنت هم گفتم قصد خانم گلرو کمک کردن هست
گفتم بهم توهین کردن دروغ هم نگفتم اگه خواستین ادرس اون پست هارو به شمابدم

من هیچوقت به هیچکس توهین نکردم ولی اگه شما اینطور برداشت کردین
بازم من معذرت میخوام

من همیشه گفتم خانم گلرو یکی از کاربر هایی هست که بدون درنظر گرفتن جنسیت نظر میده

من نگفتم دختر خالم عاشقمه
گفتم ایشون منو گذاشته رزرو منتظر هست اگه مورد مناسب تری ندید منو انتخاب کنه
در ضمن من به خاطر همین کار رزرو گذاشتن دیگه علاقه ای به ایشون ندارم
محبت و علاقه یه حس دوطرفه هست ما نمیتونیم از کسی محبت گدایی کنیم

به همه

دقت کردین تو این وبلاگ کلا 30 بار از کلمه معذرت میخوام اسنفاده شده
و 28 بار من این کلمه رو به کار بردم

من همین جا از همه معذرت میخوام به خاطر بیکاری و فقر و مجردی و اختلاس معذرت میخوام

به خاطر پشکل اون گوسفندی که به شکل دایره هست هم از همه معذرت میخوام

 کابوی گند زدی به شایعه سازی من و ابی اخه چرا تکذیب میکنی ؟؟؟

به آقای کابوی و دیگر کاربران مذکر محترم

یکم مطلبم رو کامل تر کنم،طلا در حد ی حلقه سبک کافیه چون گفتم کلا علاقه ندارم،عروسی هم که گفتم در حد ی غذا به نزدیک ترها و ی مجلس صمیمی و ساده و شیک و خیلی کم هزینه تر و کلا زودتر بریم سر خونه زندگی چون خودمم حوصله تشریفات مسخره و رسومات دست و پا گیر رو ندارم.خرید عروسی هم بود و نبودش مهم نیست اونم تشریفاتیه فقط لوازم ضروری که دو نفر نیاز دارن بخرن.انقدر حرف زدم خیلی هاش جا موند.اهان اینم بگم نظر طرفم و خانواده ش مهمن مثلا ممکنه بگن ما حتما باید عروسی بگیریم یا رسومات دیگه که من بهشون احترام میذارن چون اونا هم برا بچه شون برنامه دارن ضمن اینکه اضافه کنم خانواده مم قبول دارن حرفامو و در جریان نظرم هستن و مخالفتی ندارن

سلام اقای نجفی چند سوال دیگه هم دارم .. ۱/استقبال از طرح ازدواج چطور بود؟! ۲/ بیشتر خانومها شرکت کردند یا اقایون ؟! ۳/واینکه اون حد از استقبالی که شما انتظارشو داشتید شد؟ یا نه کمتر یا بیشتر از انتظاراتتون بود؟؟! ممنون میشم جوابمو بدید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خانوم رضوان و غریبه اشنا و بقیه همفکران ایشون شماها تو طرح ازدواج وبلاگ حاضرید ثبت نام کنید ؟! اگه یه پسر ازینجا با همون توقعات کم شما بیاد میپذیرینش؟ ممنون میشم جوابمو بدید

اینایی که تا نظر تایید میشه به من منفی میدن رو واقعا نمیفهمم،از ازدواج اسون طرفداری میکنم منفی میگیرم بعد به اقایون حق میدم بدبین شده باشن بازم منفی میگیرم،خداییش با من مشکل دارید شماها؟!تو فکرتون دلتون هر چی در موردم بد قضاوت کردید مدیونمید،ولی از همه تون میگذرم(شکلک خنده لطفا) همه تون مثل برادرهای خودم میمونید.بازم میگم امیدوارم منفی هاتون از سر تنفر نباشه از سر اختلاف نظر باشه.

به نارنجی

به خانم رضوان

به آقای رضا

به رضوان خانم و بقیه دوستان

ی چزی که یادم رفت بهتون بگم آقای رضا اینه که ما دخترها مثل شما دو سال سربازی نمیریم خیلی از دخترها حتی وقتی شاغل میشن بازم از پدرشون پول میگیرن ولی آقایون اینطوری نیستن.ی دختر حتما به حمایت پدرش نیاز داره ولی خیلی از آقایون هستن که هیچ کمکی از خانواده نمیگیرن،مقایسه شرایط من و شما صحیح نیست.اگر به خودم بود که تا حد اقل ٥ سال دیگه گیر هزینه جهیزیه م بودم.زن تو جامعه ما خیلی ضعیفه و واقعا نیاز به حمایت داره ولی مرد نه،ما نمیتونیم تو هر شرایطی کار کنیم نمیتونیم مجردی زندگی کنیم و کسی بهمون کاری نداشته باشه

بعضی نظرا رو خوندم امیدوارتر شدم که نیمه گمشده مو پیدا کنم...

سلام دوستان

آقای کابوی
این فامیلی شما یه بار منفی رو به خودتون و بقیه القا میکنه.
امیدوارم هرچه زودتر از تنهایی دربیاید. و اون موقع اینو میفهمید که زندگی اونقدراهم که فکرمیکردید سخت نبود.

به تمام هم سن و سالای عزیزم:

بعضی وقتا توی محل کارمون یکی که ازدواج میکنه و شیرینی میاره اگه دقت کنید نگاههای مجردا اکثرا یه معنا داره و بعد از رفتنش یه سکوتی توی جمع حاکم میشه که نشون از همون حسیه که من تو این پست براتون گفتم.

وقتی نگاههای باحسرت و غیرت یکی از همکارای آقامونو به یکی از خانماست، میبینم. هرلحظه میترسه فلانی آقای دیگه ازش خواستگاری کنه.آخه به من گفته که خیلی دوستش داره.ولی میترسه حتی بهش بگه. آخه چرااااااا؟؟؟؟

توی ایستگاه اتوبوس یا مترو در زمانیکه شرکتا تعطیل میشن و بچه ها دارن برمیگردن خونشون دقت کنید: نگاههای پسرا به دخترا. دخترایی که از سرشرم سرشونو پایین انداختن.


تو شرایط ما یه جوری شدیم که با هرکسی رو آشنا میشیم که یکم از نظر سن بهمون میخوره ،تا میفهمیم مجرده چیزی که به ذهن اکثرمون خطور میکنه ولی هیچوقت هم به زبونش نمیاریم: شاید این خودش باشه...
                                                 
                                                 ماها واقعا طفلکی هستیم.

فکر میکنم شما هم مثل من متوجه این چیزا شدید...
منم یکی از همین جمع شماهام .این موضوع مدتهاست ذهنمو درگیر کرده و نظرایی که میدم چیزایی که واقعا خیلی بهش فکرکردم تا بنظرم بعنوان یه راه حل اومده.
هیچکس دلش بحال ما نسوخته .فقط خودمونیم که باید بخوایم و یه کاری بکنیم... باید اینو باور داشته باشیم که میتونیم.
خداروشکر دنیای مجازی این فرصتو به ما میده تا حرفایی که تو دلمون قلنبه شده رو بزنیم. شاید یکنفر شنید و دنیامون عوض شد..... شاید

سلام

دلم پرواز میخواهد
دلم باتو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد
دلم از تو سرودن با صدای ساز میخواهد
دلم نقاشی یک قلب پراحساس میخواهد

مردم میگویند آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها
اما باید اینگونه باشد
خوبی را در آدمها پیدا کنید
و
بدی آنها را نادیده بگیرید
هیچکس کامل نیست

به جناب کابوی

با سلام
آقایون داداشام به هیچ عنوان گول این حرفا رو نخورید اینا همش شایعه ای بیش نیست.
تمامی خانمها تا ازدواج نکردن ازین حرف ها زیاد میزنن ولی وقتی سوار اسب مراد که همون شوهر بیچارس شدن میتازونن همه چی میخوان خونه ماشین پول و پوست مرد بیچاره رو قلفتی میکنن.
اینکه چیزی نمیخواییم و زندگی رو باهم میسازیم و غیرو حرفای پوچ و بی معنی بیش نیست.
تا زندگی شروه شد همه چی میخوان خوبشم میخوان وقتی هم نتونی فراهم کنی اول دعوا و غر زدن و قهر و سرکوووووووفت خوردنه خلاصه خودتونو بدبخت نکنید این راهی ه که ما رفتیم و مثل س... پشیمونیم شما نرید این راه و
از ما گفتن بود.

سلام دوستان
باتوجه به پستای اخیر که حرفای مارو شعار و شایعه دونستن:
یه چیزی که توانتخاب هممون باید دقت کنیم اینه کم این شخص تا حالا بعنوان یک زن با برادر و پدرش و بعنوان یک مرد با مادر و خواهرش چطور رفتار کرده. با شماهم همونجوری خواهد بود.
توخونه چجوری گشته و منشش باخونواتده و فامیل چجوری بوده؟ باشما و خونواده شما هم همونطور خواهد بود.
یه چیز واضحه ...

خدایا به نام تو به یاد تو وانشاءالله برای تو
حرفای خانوم حقگو و غریبه اشنا کاملا درسته...
سعی کنیم اونطوری که دوست داریم با خواهرای خودمون رفتار بشه با همسر عزیزمون رفتار کنیم... دخترخانمی که تو خونه ما میاد کلفت ما نیست...تو را به امام حسین بفهمیم پسرا... همسر ادم عزیزترین رفیق ادم هست... من با خواندن صحبت های غریبه اشنا به خودم گفتم درسته باید اقدام کنم.... اقدام کردم... فقط واسه خدا و پاکی... دعا کنید خوب پیش بره(حدود27 سال دارم)
امیدوارم اگر موفق شدم بتونم از امانت خدا خوب مراقبت کنم

سلام 

rezvan haghgoo

نظر خانم غریبه آشنا بسیار زیبا بود آقای نجفی ممنون که پستش کردید این خانم حرف دل خیلی هارو گفتن من خودم گاهی که تو فکر فرو میرم میگم کاش همسرم بدونه چقدر چشم انتظارشم و چقدر دلتنگشم گاهی به اطرافیان میگم اگر همسرم بیاد بهش میگم تا الان کجا بودی؟ برو همونجایی که بودی چرا دیر اومدی انقدر(جهت مزاح) نیمه گمشده همه سوار بر اسب سفیده منتها مال من سوار بر لاکپشته من خودم از خیلی معیارهام پایین اومدم،دیگه نمیدونم چقدر باید معیارهامو بچلونم،ولی عزمم رو جزم کردم تا آخر امسال ازدواج کنم،و از خدا هم خواستم بهترین همسر رو که خودش میدونه برام کی هست روزیم بکنه،ان شالله به یمن این روزای خوب پیش رو و میلاد امام رضا ع همه جوونا خصوصا کاربران مجرد این وبلاگ دلشون جوری گره بخوره نفسشون نیاد بالا و بگن نه(جهت مزاح).همینجاهم میام نتیجه رو اعلام میکنم(((هرچه در جستن آنی،آنی))) برای هم دعا کنیم

با سلام

بنظرم دلیل اینکه ازدواج تو جامعه ایرانی به موفقیت نمیرسه اینکه نه دخترا نه پسرا به این مهم!اعتقاد ندارن که زندگی رو باید دونفری ساخت....خانوما منتظرن یه نفر بیاد که بتونه اونا رو ساپورت کنه از همه لحاظ حالا با حداقل و حداکثرش کاری ندارم

به کسانی که میگن در طرح ازدواج خانم ها آقایون را نپسندیدن.

منم دوست داشتم ازدواج کنم همیشه هم میگفتم توقعاتمو بیارم پایین فوق لیسانس داشتم و شاغل ولی خب خانوادم توقعاتشون بالا بود چرا؟ چون برای بقیه خواهرام اینکارها رو کردن تا اینکه 28 سالگی ازدواج کردم همسرم تحصیلات نداره حقوقش ماهی یه تومنه فقط هم باهاش قسط میده من کمکش کردم بخاطر زندگی خودم با خانوادم بحثم شد داداشم قهر کرد که چرا به ماه عسل رضایت دادی ما با پول عروسیمون ماشین خریدیم جشن نگرفتیم خداروشکر مرد خوبیه برای منو زندگیمون خیلی کارا کرده منم بعد از ازدواج اومدم یه شهر دیگه کارمو از دست دادم ولی خودم کار و کاسبی راه انداختم خداروشکر همه چی خوبه

همه دوس دارن ازدواج کنن.چه دختر و چه پسر.
هرکی برا ازدواج یه معیارایی داره. بعضی از این معیارا جوریه که میشه نادیده گرفته شن ولی بعضیاشو نمیشه نادیده گرف.
درسته که دخترا دوس دارن ازدواج کنن ولی این به این معنی نیست که قرار باشه به هر پسری که اومد خواستگاری جواب مثبت بدن. چون ازدواج در حالتی خوبه که دختر در کنار مردش خوشبخت بشه. اگه قرار باشه که با انتخاب یه شوهر نامناسب، بدبخت بشه پس همون بهتر که اصلا ازدواج نکنه.
پسرا قابل اعتماد نیستن.دوست دختر دارن.خودارضایی میکنن.بعضیاشون معتادن. پول ندارن. بیکارن. ولی پررو و پرتوقع هستن.
بنابراین چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی.
دختری که تحصیلکرده شده و خونه باباش همه چی براش فراهمه، خوشبخته و با آرامش زندگی میکنه. پس دیگه دلیلی نداره که خودشو درگیر یه ازدواج اشتباه کنه و الکی شناسنامش خط‌خطی بشه.

ماح ..

گل گفتی دوست عزیز.  ما دخترا همه نشستیم و منتظریم و بدی قضیه اینه که آقایونم نشستن و منتظرن.  این وسط کی باید اقدام کنه؟  ما که نمی تونم پاشیم خونه به خونه را بیافتیم که اومدیم خاستگاری پسرتون.  آقایون باید یه کم جسارت به خرج بدن و اقدام کنن ولی اونا هم یا خیلی معیارای عجیبی دارن و یا به قدری از جواب رد شنیدن می ترسن که اقدام نمی کنن و یا چون تمام امکانات ممکن رو مثل خونه و کار پردرآمد و ماشین مدل بالا ندارن فک می کنن شرایط ازدواجو ندارن.  نه اینطور نیست به قول نویسنده ی این پست, قشنگی زندگی مشترک اینه که باهم و به مرور موفقیتها و امکانات رو به دست بیاریم دخترا دنبال چیزی بیشتر از یه جو صداقت و یه کم مهربونی و انسانیت نیستن.  پس آقایون دس بجنبونید که چشم به راهان زیادن 

سلام حرفای این خانوم خیلی خوب بود ولی بحث اینجاس تو واقعیتم همینه؟ چیزی که احساس میکنم اینه که دخترا (البته ن همشون) وقتی سنشون کمه و خواستگار زیاد دارن فکر میکنن همیشه همینه و طبیعی هم هست که بگن من که خواستگار زیاد دارم بذار بهترین شرایطو انتخاب کنم و صبر میکنن تا شاهزاده سوار بر اسب سفید بیاد. همینکه سنشون زیاد شد فیلشون یاد هندستون میکنه اون موقع میگن شرایط زیاد مهم نیس فقط یکی بیاد منو بگیره. البته نباید بی انصاف بود و بگیم همه دخترا اینجورن حتما دخترای کم توقع هم هستن تو همون سن کم. من خودم از یه دختر خواستگاری کردم خودمو قبول داشت ولی شرایط مالیمو نه و گفت صبر میکنم تا وضع مالیت خوب بشه بعد. انقدر این دست اون دست کرد کلا رابطمون تموم شد و خسته شدم از بهونه گیریای مادیش. متاسفانه فقط شمارو نمیگم همه ماها بخاطر خیلی از اشتباهاتمون خیلی از فرصتای خوبو از دست میدیم و همه چیزو خراب میکنیم بعد پشیمانی چه سود؟ و واقعا حیف لحظه‌هایی که میشه در کنار هم با عشق و علاقه خیلی زیبا باشه ولی بخاطر غرور و توقعات بالا همشون از دست میرن. حیف و صد حیف

پاسخگو

همه دوس دارن ازدواج کنن.چه دختر و چه پسر. هرکی برا ازدواج یه معیارایی داره. بعضی از این معیارا جوریه که میشه نادیده گرفته شن ولی بعضیاشو نمیشه نادیده گرف. درسته که دخترا دوس دارن ازدواج کنن ولی این به این معنی نیست که قرار باشه به هر پسری که اومد خواستگاری جواب مثبت بدن. چون ازدواج در حالتی خوبه که دختر در کنار مردش خوشبخت بشه. اگه قرار باشه که با انتخاب یه شوهر نامناسب، بدبخت بشه پس همون بهتر که اصلا ازدواج نکنه. پسرا قابل اعتماد نیستن.دوست دختر دارن.خودارضایی میکنن.بعضیاشون معتادن. پول ندارن. بیکارن. ولی پررو و پرتوقع هستن. بنابراین چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. دختری که تحصیلکرده شده و خونه باباش همه چی براش فراهمه، خوشبخته و با آرامش زندگی میکنه. پس دیگه دلیلی نداره که خودشو درگیر یه ازدواج اشتباه کنه و الکی شناسنامش خط‌خطی بشه.

خانوم محترم این پست از دید احساسات خیلی ارزشمندی نوشته شده که هر دختری کوچکترین ذره‌ای از این احساسات و عشق و علاقه در وجودش باشه به تمام شرایط مادی و رفاهی ترجیحش میده و دید مثبت بهش میده که خوبی‌های طرف مقابلم ببینه. اگه بحث عشق و علاقه و کنار هم بودن نبود پسرا هم میگفتن چرا ازدواج کنم؟ چرا خرجمو دو برابر کنم؟ دخترا هم دوس پسر دارن اشپزی بلد نیستن توقعات بالا دارم و میرم دوست دختر میگیرم و.... اینا از دید افرادیه که درکنار هم بودن واسشون مهم نیست. ترجیح میدن غذا اماده باشه پول اماده باشه مسئولیت خاصی رو گردنشون نباشه ولی حاضر نیستن در کنار کسی که بش علاقه دارن تلاش کنندو زندگیو بسازن که اگه به هم عشق و علاقه داشته باشن اون تلاش‌ها دیگه زحمت نیست و سخت نیس بلکه شیرینم هست. بله شما میتونی تنها باشی ولی تمام شرایط خوب واستون فراهم باشه این از دید شما حتما مهمه که اینجوری نوشتید. ولی همه مثل شما نیستند در کنار هم بودن واسشون خیلی مهمتر از شرایط نه انچنان مادیه 

اگه یک گروه تلگرام بود خیلی بهتر میشد نظر و جواب داد و امکان نتیجه مثبت گرفتن بیشتر میشد

من دارم به ۳۶ سالگی نزدیک میشم. خواستگار هم خیلی کم داشتم فکر کنم کلا ۵ تا که اونم یا طرف ده سال از من کوچکتر بوده یا وقتی دیدن شرایط ساده ای دارم عقب کشیدن. یبار که خود پسره گفت خواهرام میگن این دختره انقد ساده میگیره لابد مشکلی داره! یا میان میبینن حقوقم کمه و استخدام رسمی نیستم. خب من در تمام موارد از طلا و خرید عروسی و مدرک دانشگاهی و خونه و ماشین طرف صرف نظر کردم ولی همون خواستگارهای کمی هم که بودن میرفتن و پیداشون نمیشد. پدر من حتی مسکن هم در اختیار میذاشت. ولی خب دیگه بعضی ها قسمتشون نیست. من معلمم، طراح لباسم، فرش میبافم، خیاطی میکنم سالها تجربه خونه داری دارم مسلط به انگلیسی و فرانسه هستم و سختی نکشیده و نازپرورده نیستم و قیافم معمولیه. اینا بازار گرمی نیست میخوام بگم من سخت گیری نکردم چون هدفم لذت بردن از زندگی بود نه اینکه کسی آرزوهامو برآورده کنه ولی قسمت نشد و حالا هم دیگه به ازدواج میلی ندارم. از ما که گذشت ولی اگه میتونید کسی رو خوشبخت کنید، وقت تلف نکنید. یبار بیشتر زندگی نمیکنیم.  

*** *** **** * توی خونه نشتی منتظر مرد آرزوهاتی نه مرد زندگی . این تجربه ۱۰ سال خواستگاری رفتن منه .

غریبه آشنا

سلام دوستان باتوجه به پستای اخیر که حرفای مارو شعار و شایعه دونستن: یه چیزی که توانتخاب هممون باید دقت کنیم اینه کم این شخص تا حالا بعنوان یک زن با برادر و پدرش و بعنوان یک مرد با مادر و خواهرش چطور رفتار کرده. با شماهم همونجوری خواهد بود. توخونه چجوری گشته و منشش باخونواتده و فامیل چجوری بوده؟ باشما و خونواده شما هم همونطور خواهد بود. یه چیز واضحه ...

شاید خانواده طرف مشکل داشته باشن، اون چه گناهی کرده!

بهاره

من دارم به ۳۶ سالگی نزدیک میشم. خواستگار هم خیلی کم داشتم فکر کنم کلا ۵ تا که اونم یا طرف ده سال از من کوچکتر بوده یا وقتی دیدن شرایط ساده ای دارم عقب کشیدن. یبار که خود پسره گفت خواهرام میگن این دختره انقد ساده میگیره لابد مشکلی داره! یا میان میبینن حقوقم کمه و استخدام رسمی نیستم. خب من در تمام موارد از طلا و خرید عروسی و مدرک دانشگاهی و خونه و ماشین طرف صرف نظر کردم ولی همون خواستگارهای کمی هم که بودن میرفتن و پیداشون نمیشد. پدر من حتی مسکن هم در اختیار میذاشت. ولی خب دیگه بعضی ها قسمتشون نیست. من معلمم، طراح لباسم، فرش میبافم، خیاطی میکنم سالها تجربه خونه داری دارم مسلط به انگلیسی و فرانسه هستم و سختی نکشیده و نازپرورده نیستم و قیافم معمولیه. اینا بازار گرمی نیست میخوام بگم من سخت گیری نکردم چون هدفم لذت بردن از زندگی بود نه اینکه کسی آرزوهامو برآورده کنه ولی قسمت نشد و حالا هم دیگه به ازدواج میلی ندارم. از ما که گذشت ولی اگه میتونید کسی رو خوشبخت کنید، وقت تلف نکنید. یبار بیشتر زندگی نمیکنیم.  

متاسفانه شرایط جامعه طوری شده که اگه کسی قصد ازدواج داشته باشه ولی شرایط مالی خوبی نداشته باشه پا پیش نمیذاره چون هم کم تصور میکنن که جواب بله بگیرن و هم اینکه ممکنه این فکرم بکنن که حتی مسخره بشن که این طرف با این وضع مالیش اومده خواستگاری. و درمورد شرایط ساده گذاشتنم متاسفانه حق باشماست خیلیا در مادیات غرق شدن و انتظارات انچنانی دارند تا جاییکه اگه کسی این انتظاراتو نداشته باشه میگن غیر عادیه پس یجای کارش میلنگه. این مشکلات تنها راه واقعی و عملیش تغییر تفکر جامعه‌اس که باید از خودمون شروع کنیم

بهاره

من دارم به ۳۶ سالگی نزدیک میشم. خواستگار هم خیلی کم داشتم فکر کنم کلا ۵ تا که اونم یا طرف ده سال از من کوچکتر بوده یا وقتی دیدن شرایط ساده ای دارم عقب کشیدن. یبار که خود پسره گفت خواهرام میگن این دختره انقد ساده میگیره لابد مشکلی داره! یا میان میبینن حقوقم کمه و استخدام رسمی نیستم. خب من در تمام موارد از طلا و خرید عروسی و مدرک دانشگاهی و خونه و ماشین طرف صرف نظر کردم ولی همون خواستگارهای کمی هم که بودن میرفتن و پیداشون نمیشد. پدر من حتی مسکن هم در اختیار میذاشت. ولی خب دیگه بعضی ها قسمتشون نیست. من معلمم، طراح لباسم، فرش میبافم، خیاطی میکنم سالها تجربه خونه داری دارم مسلط به انگلیسی و فرانسه هستم و سختی نکشیده و نازپرورده نیستم و قیافم معمولیه. اینا بازار گرمی نیست میخوام بگم من سخت گیری نکردم چون هدفم لذت بردن از زندگی بود نه اینکه کسی آرزوهامو برآورده کنه ولی قسمت نشد و حالا هم دیگه به ازدواج میلی ندارم. از ما که گذشت ولی اگه میتونید کسی رو خوشبخت کنید، وقت تلف نکنید. یبار بیشتر زندگی نمیکنیم.  

خیلی متاسف شدم بابت نوشته‌هاتون و جامعه که باعث شده این چنین شرایطی برای افرادی مثل شما اتفاق بیفته. خیلی هم ناراحت شدم بابت این احساستون که گفتین میلی به ازدواج ندارین. نمیدونم این احساس دلیلش چیه ولی تصور کردم شاید یجور حرص دل یا لج بازی (شاید با خدا یا با خودتون) باشه البته هر دلیل دیگه‌ای هم باشه به نظر درست نیست چون این حس میتونه (و یا حالتهای مشابه ) خودشون تاثیر منفی تو روحیه میذارن و مطمئنا پشیمانی به دنبال داره. خواهشا با انرژی و روحیه باشین و بخاطر خودتون اجازه ندین اینجور احساسات منفی در وجودتون رخنه کنه

سلام من امروز این پستو دیدم وحیف دونستم تجربیات خودمو نگم

نفیسه خانوم 123

سلام  برخی دوستان اومدن گفتن که دخترا راحت رد می کنن و همه ش به فکر پولن و در آمد پسر. من هم خواستم درد و دلی کنم. فراموش نمی کنم همین هفته پیش بود مادر و خواهر آقا پسر اومدن و خیلی های دیگه مثل این ها بودن که تا چای رو بردم اولین سوالشون شغلتون چیه؟ چقدر سابقه کار دارید!!! واقعا این تفاوت فرهنگ هاست که ادم باعث میشه رد کنه. یعنی از پوشش من، از اخلاقیات من و خیلی مسائل مهم تر بپرسن و همه ش حول شغل دختر هست.  و بعد انتظار دارید از پسران که قرار هست زندگی رو سر پرستی کنن نپرسیم که شغل مطمئنه دارید! یعنی داشتن یک شغل با اطمینان خاطر خیلی معیار بزرگیه؟

شغل مطمعنه در نظر شما صرفا یه حقوقی هست اما در نظر خیلی از خانما شغل مطمعنه یعنی ماهی ۴ ملیون به بالا که دختر خانم کمبوداشو بیاد از شوهر محترم بخواد و اونم اجابت کنه.... ینفر تاحالا شغل مطمعنه داشته اونم جناب بیل گیتس بوده

rezvan haghgoo

نظر خانم غریبه آشنا بسیار زیبا بود آقای نجفی ممنون که پستش کردید این خانم حرف دل خیلی هارو گفتن من خودم گاهی که تو فکر فرو میرم میگم کاش همسرم بدونه چقدر چشم انتظارشم و چقدر دلتنگشم گاهی به اطرافیان میگم اگر همسرم بیاد بهش میگم تا الان کجا بودی؟ برو همونجایی که بودی چرا دیر اومدی انقدر(جهت مزاح) نیمه گمشده همه سوار بر اسب سفیده منتها مال من سوار بر لاکپشته من خودم از خیلی معیارهام پایین اومدم،دیگه نمیدونم چقدر باید معیارهامو بچلونم،ولی عزمم رو جزم کردم تا آخر امسال ازدواج کنم،و از خدا هم خواستم بهترین همسر رو که خودش میدونه برام کی هست روزیم بکنه،ان شالله به یمن این روزای خوب پیش رو و میلاد امام رضا ع همه جوونا خصوصا کاربران مجرد این وبلاگ دلشون جوری گره بخوره نفسشون نیاد بالا و بگن نه(جهت مزاح).همینجاهم میام نتیجه رو اعلام میکنم(((هرچه در جستن آنی،آنی))) برای هم دعا کنیم

آخ آخ گفتی من اومد اول قشنگ از خجالتش با یه کتک مفصل در میام :)

غریبه آشنا

سلام دوستان آقای کابوی این فامیلی شما یه بار منفی رو به خودتون و بقیه القا میکنه. امیدوارم هرچه زودتر از تنهایی دربیاید. و اون موقع اینو میفهمید که زندگی اونقدراهم که فکرمیکردید سخت نبود. به تمام هم سن و سالای عزیزم: بعضی وقتا توی محل کارمون یکی که ازدواج میکنه و شیرینی میاره اگه دقت کنید نگاههای مجردا اکثرا یه معنا داره و بعد از رفتنش یه سکوتی توی جمع حاکم میشه که نشون از همون حسیه که من تو این پست براتون گفتم. وقتی نگاههای باحسرت و غیرت یکی از همکارای آقامونو به یکی از خانماست، میبینم. هرلحظه میترسه فلانی آقای دیگه ازش خواستگاری کنه.آخه به من گفته که خیلی دوستش داره.ولی میترسه حتی بهش بگه. آخه چرااااااا؟؟؟؟ توی ایستگاه اتوبوس یا مترو در زمانیکه شرکتا تعطیل میشن و بچه ها دارن برمیگردن خونشون دقت کنید: نگاههای پسرا به دخترا. دخترایی که از سرشرم سرشونو پایین انداختن. تو شرایط ما یه جوری شدیم که با هرکسی رو آشنا میشیم که یکم از نظر سن بهمون میخوره ،تا میفهمیم مجرده چیزی که به ذهن اکثرمون خطور میکنه ولی هیچوقت هم به زبونش نمیاریم: شاید این خودش باشه...                                                                                                    ماها واقعا طفلکی هستیم. فکر میکنم شما هم مثل من متوجه این چیزا شدید... منم یکی از همین جمع شماهام .این موضوع مدتهاست ذهنمو درگیر کرده و نظرایی که میدم چیزایی که واقعا خیلی بهش فکرکردم تا بنظرم بعنوان یه راه حل اومده. هیچکس دلش بحال ما نسوخته .فقط خودمونیم که باید بخوایم و یه کاری بکنیم... باید اینو باور داشته باشیم که میتونیم. خداروشکر دنیای مجازی این فرصتو به ما میده تا حرفایی که تو دلمون قلنبه شده رو بزنیم. شاید یکنفر شنید و دنیامون عوض شد..... شاید

انشاالله

به ژان وارژان

بله....شاید....
از اینکه چنین حرفی میشنوم واقعا متاسفم.
فقط میتونم بگم امیدوارم خدای مهربون با همون مهربونی که تو دل تک تک ماها گذاشته،
خودش به هممون اون دید رو بده که بتونیم ارزش خیلی از چیزارو قبل از اینکه برامون به یه آرزوی محال تبدیل بشه درک کنیم.
آمین ای مهربانترین

به محمد یاوری

سلام
آقایونی مثله شما معنای واقعی مردونگی رو درک کردن و این سعادت بزرگیه.
امیدوارم همسری مهربون نصیبتون بشه
و در کنار هم همواره شاد و سربلند و خوشبخت باشید.

سلام دوستان
میخواستم نظرمو درباره چندتا از پیامای آخری که دوستان لطف کردن گذاشتن بگم. البته یکم دیر دیدمشون:

به magic kurd
بله درست میفرمائید. ولی اگه دونفر احساساتی نشن حتی رفتارهای تصنعی طرف مقابل رو میتونن تشخیص بدن. مسئله اینه که بعضی وقتا احساسات آدما بیشتر از واقعیت یه چیزی رو دوستداشتنی یا نفرت انگیز میبینه و این باعث میشه تمام ویژگیهای دیگه هم دوست داشتنی یا نفرت انگیز بنظر برسه و قوه تفکر شخص رو از کار بندازه.... باید بتونیم احساساتمون رو کنترل کنیم تا دچار پیشداوری و تصمیم عجولانه نشیم.

به بی نام ایرانی
بنظرم رسید شما احتمالا یه تجربه تلخ داشتید. بله همونطور که آقایون شخصیت های مختلفی دارن قطعا خانمها هم همینطورن و اینکه یه رفتار رو بیایم به همه افراد یه دسته تعمیم بدیم انصاف نیست. ولی چیزی که خود من واقعا تجربه کردم اینه که نگرش ما به مسائل هرجوری باشه تقریبا به همون شکل برامون اتفاق میفته. (قانون جذب) این یه موضوع علمی و ثابت شده هست... پس بهتره روی نگرشون یه بازبینی داشته باشیم.
مثلا شما نمیتونید بگید زن بلای جونم هست و بعد انتظار داشته باشید خداوند همسر عزیزی بهتون بده قطعا اون نگرش شما در رفتارتون تاثیر خواهد گذاشت و همسرتون با دیدن اون رفتار دلخور شده و ناخودآگاه عکس العمل مناسبی نخواهد داشت و بلای جونتون مهیا میشه و متعاقبا مثله دومینو درگیری بعدی و بعدتر....

به احسان احمدی
بنظر من اینکه انتظار تساوی زن و مرد رو داشته باشیم عدالت نیست. بلکه باید زن و مرد هرکدوم در جایگاه خودشون کارکرکرد مناسبی داشته باشن تا به یه خونواده متعادل برسیم. اینکه آقایی که خواستگاری میره که در شرایط مردونه (مثله وضعیت شغل و مالی) مناسبی هست انتظار داشته باشه همسرش در شرایط زنونه (درایت زندگی داری) مناسبی باشه قطعا انتظار بجایی هست. ولی انتظار شرایط شغلی و مالی در حد آقا از خانم یکم نامناسب بنظر میرسه چون اون خانم برای اینکه به اون شرایط رسیده باشه باید از انرژی که لازم بوده تا شرایط زنونشو ارتقاء بده کم میکرده. و نوع انتظاراتش هم بتبع مردونه تر خواهر شد. از نظر من در چنین زندگی یکی از کارکردها دچار اختلال میشه و ناخودآگاه هردونفر جایگاهشونو از دست خواهند داد.

به علی رستمی
خیلی زیبا گفتید:
من نمیتونم ماشین بخرم می رم خواستگاری یه دختری که به موتور سیکلت راضی باشه"

ممنونیم. امیدواریم که در کنار همسرمهربون و بچه های عزیزتون سالیان سال خوشبخت زندگی کنید.

به پیمان الف
بله همینطوره. همه ما توی دامی گرفتاریم که خودمون یکی از گره های اون هستیم. چاره اینه که هرکدوممون گره خودمون باز کنیم و آزاده باشیم و به بقیه هم دوستانه حس خوب رهاییمونو منتقل کنیم.... تا یه روزی این دام شکافته بشه...

به اصغر
بله زندگی مشترک همه چیزش مشترکه. شادی و غمش ، راحتی و رنجش ، گریه و خندش ... و این خیییییلی زیباست.
ولی اینکه دونفر باهم زندگی رو میسازند به این مفهوم نیست که هردو دقیقا یه کار انجام میدن. مثلا هردو دارن کسب در آمد میکنن یا هردو با هم بچه داری میکنن .البته خیلی وقتا هم در شرایط سختی باید دونفر یک کارو انجام بدن ولی نه لزوما.
بنظر من دونفر باهم بسازن یعنی اینکه مثلا در زمینه اقتصادی اگه اقا داره کسب درآمد میکنه ،خانم هم خرج زندگی رو با مدیریت و هنرمندیش و صرفه جویی و قناعت به حداقل برسونه. مثلا خانمهایی که خیاطی میکنن تامین البسه رو با هنر خودشون کم هزینه انجام بدن و...  یا مثلا خانم تمام تلاششو بکنه تا شرایط آرامش و سلامت فرزندان و همسرشو فراهم کنه تا آقا با تمرکز به کارش برسه.... کاری که پدر و مادرای ما میکردن.
اگه قرار بود هردو نوع عملکردمون مساوی باشه پس چرا خدا مارو از دو جنس آفریده؟؟؟

به مرمر جان
تبریک میگم. همیشه خوشبخت باشید.
کارخیلی خوبی کردی. به زندگیت و همسرت افتخار کن و باتمام وجود عشق بورز.
این لحظه ها و محبت های ناب الان خیلی نایابه و همیشه برات موندگارترینه. برای ماهم خییییلی دعا کن.

به پاسخگو
بله همینطوره. قرار نیست که پسرا با هرکسی ازدواج کنن و دخترا هم به اولین خواستگارشون بله بگن. قطعا...
ولی ما میگیم پسرا مردونگی تونو تقویت کنید. یعنی به ارزشای انسانیتون اعتماد و افتخار کنید.شجاع باشید و همت کنید و با درایت و پشتکار اقدام کنید. ناامید نشید تا سنتون بره بالا. ارزش انسانی همیشه ارزشمنده پس بااعتماد بنفس یا علی بگید.
دخترا خانمی کنید و به ارزشای انسانی بها بدیم انصاف داشته باشید و غرور بخرج ندید وهربون و لطیف و عاقل باشیم.
هردومون برای ارزشای اکتسابی آدما ارزش قائل بشیم نه اینکه درباره اون خصلتی که خدادادی بوده و خود شخص در بدست آوردنش نقشی نداشته قضاوت کنیم... 
نذاریم بخاطر ارزشای موقتی سنمون بگذره و فرصت زندگی کردنو از دست بدیم.... حیفه.

به محمدرضا
با شما موافقم. قطعا همه دخترا اینطور نیستن و شرایط جامعه بسمت بی ارزشی ارزشهای واقعی و موندگار رفته خصوصا برای کسانی که در سنین کمتر هستند.
چون خونواده ها انقدر که برای آموزش فرزندشون سرمایه گذاری کردند برای پرورشش نکردن. مفهوم واقعی زندگی رو در دید اونا عوض کردن و...  ثروت و تحصیلات و زیبایی اولویت و ترمزی شده برای اینکه آدما از لذتهای زندگی که حقشونو محروم بشن...
اما من و همفکرای من که شاید تا حدودی از این سن رد شدیم و به اشتباهاتمون پی بردیم؛اومدیم اینجاکه بگیم دوستای کوچیکترمون؛
ما این راهو رفتیم و داریم به بیراهه میرسیم.... شما اشتباه مارو تکرار نکنید. اینجا خبری نیست....
از همونجاییکه هستید مسیرتونو به راه اصلی عشق و تلاشو امید کج کنید . خدا پشت پناهتون.

در مورد گروه تلگرام باید بگم من فکر میکنم احتمالا آسیبهاش بیشتر هست...
اما دخترای اطرافتون رو فقط بخاطر اینکه میشناسیدشون دست کم نگیرید. دخترای غریبه رو شما فقط از خلق و خوشون بی اطلاعید وگرنه اونا هم مثله آشنایان شما و خودشما، نیک و بد رو باهم دارند .
بنظر من هر پسری از همون اطرافیان و آشنایانش شروع کنه بهتره تا اینکه به فضای مجازی متوصل بشه.

به رضا
بله همه یه جور نیستن. به همین خاطر نباید پیشداوری کرد و ناامید شد.
قطعا مطابق آیه قرآن خدای مهربون همسر مناسب هرکدوم از ما رو آفریده. به خود مهربونش توکل کنید و بگردید... عزیزتونو بهتون معرفی خواهد کرد...

به ع
آمین ای مهربانترین



شاد و سربلند و امیدوار و پرتلاش و خوشبخت باشیم.