دوستان

پسرم ، هیجده سالمه و چند روز دیگه کنکور دارم . پدرم فوت کرده و تو سال کنکورم پدر بزرگ و مادر بزرگم فوت کردن یعنی حدود هفت هشت ماه پیش . وضع روحیم داغون داغون بوده و وقتم هر جور بگید با این مراسمات تلف شده و متاسفانه رسم خونواده و این چیزا خیلی بدترش کرده .

به شدت زود رنج و اعصاب خراب شدم و خیلی زود جوش میارم و به جای اینکه اطرافیان یکم مرهم باشن هر روز دارن زندگیو جهنم تر میکنن . داداش بزرگتر دارم که چون خودش درسش خوب نبوده هی میگه کی تا کنکور همیشه مثل بچه دو ساله ها سر و صدا میکنه سر هر چیزی با مادرم بحث میکنه و اعصاب واسم نمیذاره و اصلا ضد آرامشه .

مادرمم خیلی رو مخم میره یعنی همیشه سرکوفت این که داداشم بد رفتاری میکنه سر من بدبخت دادش و میزنه منم هیچی نمیگم فقط وقتی تنهام تا میتونم مشت میکوبم تو دیوار تا آروم شم معذرت میخوام الان یکمم اعصابم خورده دارم تایپ میکنم . خونمون کوچیکه و گرنه با سر و صدا مشکلی ندارم هیچ وسیله ای هم واسه فرار از خونه ندارم که برم کتابخونه ای جایی درس بخونم .

ولی سوال اصلیم اینه چطور به فامیلامون بگم خونمون نیان حداقل این ده روز؟ متاسفانه فامیلامون اصلا درکی ندارن نسبت به کنکور و این چیزا و هی میان خونمون و بچه کوچیک هم دارن همش سرو صدا و حرررف که اصلا من از پر حرفی و صدای زیاد و شلوغی متنفرم و هی باید اینو تحمل کنم .

مادرم هر جا مهمونمون کردن منو بیچاره رو ول نمیکنه میگه باید بیای باهامون و گرنه هیچ دیگه حلالت نمیکنم و این حرفا ، چی بهشون بگم که سمتم نیان . آیا باید به خونوادم و فامیلامون توهین کنم؟ چی بگم بفهمن بخدا کلافم . خودم همه جوره زندگیم رو هواست خدا هم همجوره میفرسته بدبختی .


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)