خانواده برتر

خیلی ناراحت شدم خواهرم بخاطر شرایطتون. خدا ان شاالله هر چه زودتر عنایتی کنه و وضعتون بهتر بشه.
نگران نباشید به قول معروف شب هر چه تاریکتر میشه به صبح نزدیکتر میشه. ان شاالله صبح زندگیتون هم نزدیکه.

بعضی افراد مثل ماشین جوجه کشی فرت و فرت بچه درست میکنن بدون توجه به نیازهای مادی و معنویشون بدون توجه به آیندشون همینطوری ولش میکنن به امان خدا خوب معلومه بچه روانی میشه

سلان خواهر عزیزم.من هم همچین شرایطی رو در زندگیم تحربه کردم
باید بگم خیلی سخته وقی تنها مناهگاه آدم که خون باشه هم برا ادم جای زیاد دوستداشتنی نباشه
ولی مطمئن باش این روزا تمون میشه
نگفتید دانشجویید شاغلید یا چی ولی  اگر دانشحویید سعی کنید بیشتر تو محیط دانشگاه و فعالیتاش شرکت کنید
یا دتبال یک شغل باشید
یا اگر جای مشغولید ساعات کاریتون رو بیشتر کنید
از دوستا یا کسایی که مشکل شمارو میدونن کمک بخواید
یا ببیتید تو فامیل یا دوستای پدرتون از کی بیشتر حرف شنوی داره ازش کمک بخواید
و مطمئن باشید خدایی هم هست خدای بزرگی هم هست
درسته دردا بزرگه ولی خدا بزرگتره
و مطمئن باشید زندگی در پیش روی شما قرار خواهد گرفت که خیالش رو هم نمیکردید
یک فرد ایده ال هم انتخاب کنید تا باهاش ازدواج کنید و برید سر خونه زندگیتون

من نمیدونم جدیدا چرا واقعا روحیه ی مقاومت و ایستادگی در برابر مشکلات کم شده!!!!

هیچ دردی بالاتر از از مرگ عزیز نیست   هر وقت عزیزت رو از دست دادی اونوقت باید به این برسی که خدایی نیست  اونوقت باید فکر خودکشی باشی  قدر داشته هات یعنی پدر و مادرت رو بدون

سلام
من دقیقا میدونم که چه حالی دارین خودم این مسیر رو گذروندم مقصر اصلی پدر شماست که زندگی رو براتون تلخ کرد توجه کنید که پدر و مادر مسول هستن من انواع مشکلات رو در زندگیم داشتم و دارم هرچقدر فکر میکنم می بینم باختم چون خانواده خوبی نداشتم اگر برادرم و خواهرم اشتباهات داشتند به خاطر نوع فرهنگ و تربیت نادرست شون بود که اونم ناشی از والدین ست زحمت هاشون سرجاش هست قدر دانی هم باید کرد اما خب اشتباهات شون ثمرش درد درونی بچه ها میشه .
من از خدا بی خیال شدم به بودن ش اعتقاد دارم و همه ی زجرم همینه که ای کاش اعتقاد نداشتم اما دارم ولی بی خیال نگاه ش شدم چون به نتیجه رسیدم که صاحبان اصلی ام در روی زمین به فکرم نبودند برای آینده م تلاش نکردن پدر من هم به فکر زندگیم نبود ولی الان ابراز نگرانی میکنه .
دختر خوب یادت باشه که زمانیکه پایه بد گذاشته شد دیگه خدا و پیغمبر نمیتونن معجزه بکنند و اونی که لایق ش نیست و چیزی نکاشته که درو بکنه آرامش بدهند درسته خانواده مقصرن ولی غیر از اینه که ما فرزندشان هستیم و این گفته رو حتما شنیدین که میگن تر و خشک با هم میسوزن عزیزم قربانی که شاخ نداره ما قربانی هستیم در این مملکت کم قربانی نداریم من و شما هم اول و آخری نیستیم خدا نمیخواد به کسی همین طوری چیزی بده حتما توجه کردین که فرزندانی که والدین خوب و سالمی داشتند خوش هستند و مسیر زندگی نرمالی طی کردن و همه هم براشون احترام قائل ند خب حق پدر و مادرشون هم هست زحمت کشیدن آبروداری و آرام نگه داشتن خونه زحمت داره اونها لایق بودند و فرزندان خوبی هم تحویل میدن پس خدا باکسی دشمنی نداره اگه پدرت اخلاقش تندست یا پدر من اشتباهاتش شمردنی نیست و برای آبروداری ارزشی قائل نیست حقیقت ش خدا بی تقصیره من اگر بی خیالش شدم چون دیدم که با دعا و تمنا هم نجاتم نمیده اونم محکومم کرد که قربانی باش و قربانی گونه زندگی کن به پوچی رسیدن شما زودست اما مقداری هم حق دارید فقط تجربه شخصی م اینه که انتظار زیادی از خدا نداشته باش خدا هست ولی بخاطر اشتباهات خانواده هامون با من و شما و امثالمان میانه خوبی نداره اون مسائل دینی هم که گفتید ازش خسته اید بدونید که اونها رعایتش برای اعمال دنیای دیگه ماست این دنیا کسی با حجاب و مومن باشه سند خوشی ش امضا نمیشه دین گفته اعمال اخروی رو انجام بدید .
دوست عزیز ما ایرانی ها یه مشکل ریشه ای داریم اونم اینه که همه چیز رو با هم قاطی می کنیم من نماز میخونم خب برای خودم و اون دنیام هست ربطی به مشکلات این دنیام نداره فقط میتونه آروم و تسکینم بده خدا هم زور نکرد من از کمک خدا دل بریدم منم به کسی بد نکردم مقاوم بودم خیلی صداش کردم ولی هست جوابمو نمیده منم دیگه خسته شدم و بی خیال شدم از این حرفهای مذهبی که میگن حکمته صداتو دوست داره هم بی اعتقاد شدم و فکر میکنم نوعی گول زدنه انشالله خدا به شما کمک بکنه اما خواهرانه به شما میگم که زیاد هم دنبال معجزه نباش و اصرار نکن بذار خودش هرکاری میخواد انجام بده هرچند که با بندگانش اصلا خصومتی نداره ولی تا نخواد نمیکنه کاری نداره من دیدم که فردی در حالتی بود که دعاش شرایط استجابت داشت ولی نداد پس واگذار کردن و سپردن بدون اصرار بهتره این تجربه م بود .

شرح حال پدر شما چه ربطی به دین اسلام داشت!!! دین یعنی برنامه و روش زندگی ؛ دین خدا یعنی برنامه و روشی که خدا برای انسان مقرر کرده است چون که آفریننده انسان است. و آن قرآن هست نه پارازیت ها.

اگر خوب چشم دلت را باز کنی و فکر کنی به دقت خواهید یافت که آنجاییکه نا امید شدین امیدی هست...

خدا هست. به نظر من شما جای اشتباهی دنبالش گشتین.

نظری ندارم................

اگر ١٨ سالت یا کمتر بود میگفتم صبر کن و صبور و آروم باش تا وارد دانشگاه بشی و وارد بزرکسالی بشی و استقلالت بیشتر بشه و شرایط بهتر بشه ولی الان بیست سالته و قاعدتا باید دانشجو باشی نه؟ دیگه دختر کم سن نیستی که احساس عجز کنی و دستت بسته باشه باید به داد خودت برسی و به خودت کمک کنی کمتر با پدر و مادرت کل کل کن و سعی کن با پدرت ارتباط نداشته باشی. نجنگ ببین عزیزم وقتی میجنگی و دعوا میکنی بحث میکنی شرایط بدتر میشه یه مدت از فضای خونه فاصله بگیر برو خونه مامان بزرگی خاله ای عمه ای چیزی. 

سلام دوست عزیز

سلام


من  نمیدونم تا کی باید بخاطر مشکلاتمون تو زندگی اینقد گلایه کنیم و وجود خدا رو زیر سوال ببریم؟

این که اخلاق پدرتون اینطوریه چه ربطی به اسلام وخدا داره؟؟ { که میگید از اسلام خسته شدم و حس میکنم خدایی نیست}

ما هممون تو زندگی مشکل داریم.حالا بیشتر یا کمتر...ولی قرار نیست  تا این حد ناامید بشیم که به وجود خدا شک کنیم...

  برای تحمل و رهایی از این مشکلات  به خدا پناه ببرید و ایمانتون رو قوی تر کنید ...   یاحق

توی این سایت بعضی وقت ها پست هایی تایید میشه که نباید بشه بعضی وقت هام پست هایی تایید نمیشه که باید بشه 

هیس دخترها فریاد نمیزنند

مشکلاتت ب طرز فک والدینت برمیگرده

سلام.دختر خوب همه تو زندگی هاشون مشکل هست کفر گفتن درست نیست.منی ک الان دارم برای شما نظر میذارم هنوز اشکای خودم خشک نشده .ولی خدا بزرگه.اهل نصیحت نیستم فقط ی جمله خاهرانه بهت میگم .خدایی نکرده ی روزی میاد دیر یا زود برای همه پیش میاد.که این صبحی که میگی بابات چشمشو باز نکنه که بخاد زور بهت بگه .ی کم که میگذره میفهمی لذتی که تو این سختیا با حضور بابات بوده تو هیچی نبوده .اینی ک میگم حرفو شعار نیستا.میرسه وقتی که خدایی نکرده چشمت به در خشک بشه اما همین بابایی که میگی با همه ی مشکلاتو بداخلاقیاش در خونه رو باز نکنه بیاد تو .

دختر خوب یه چیزهایی تو زندگی هست. که حق انتخابش با ما نیست. مثل پدر و مادر و...

شما فقط ناله کردین!

جالبه برام قران با ذات شما امیخته شده توی صحبتتاتون ب همان قرانی قسم خوردید که میگی خدایش نیست نعوذ بالله....

به نظر من چادرو بزاری کنار بهتره تا کفر بگی!

من وقتی دنیا اینجوری بم فشار میاره بسمت قران میرم...اروم میکنه ادمو

سلام..وقتی میاین از زندگی گله وشکایت میکنید احتمالا فک‌ میکنید تنها شما مشکل دارین وزندگی بقیه گلستانه!!

توهمین وبلاگ یه عالمه پستای شبیه به پست تو هست

همه درگیرن دختر خوب هرکسی بشکلی ولی این عجزوناله ها کاری رو درست نمیکنه باید روحیه قوی داشته اگه شرایط مراجعه به مشاوره رو نداری کتاب های رونشناسی وآرامبخشی بخون وسعی کن بهشون عمل کنی توکلت رو بیشتر کن یه قدرتی بالای همه قدرت ها هس که اگه بهش وصل بشی دیگه باکوچکترین اتفاق نمیشکنی

موفق باشی

اینم یه جوون از هزاران جوون بیچاره و بدبخت که تو فرهنگ عقب افتاده دارن نابود میشن

اولا خیلی بسته توضیح دادی پدرتون چیکار میکنه؟!

اشکمونو در اوردید واقعا خدا بهتون صبر بده

سلام عزیزم داستان زندگی منم درست شبیه توست.محدودشدن ازطرف پدر.شایدزندگی توصدبرابرازمنم بهترباشه اخه بابای من حتی باادامه تحصیلمم مخالفت کرد.همه پدارادوس دارن بچه هاشون درس بخونن ولی پدرمن گفت دخترنبایددرس بخونه.منم که خیلی خیلی دوست داشتم درس بخونم فقط تاسوم راهنمایی اونم به زورگذاشت بخونم.خیلی چیزاروبهم محدودمیکردحفظ حجاب.زیادبیرون نرفتن وخیلی چیزای دیگه.تنهاراهم ازدواج بودالانم ازدواج کردم باکسی که همه جوره دوسم داره وخیلی خوش اخلاقومهربونه.تنهاراه توهم ازدواجه چون اصلاراه دیگه ای نداری هنوزم بعضی وقتابه خاطراینکه ازدرس محرومم کردخیلی ناراحت میشم.توهم ازدواج کن وخداروهرگزازیادنبر.موفق باشی

منم بابام اینطوره وحتی به زور شوهرم داد به کسی که الان روز به روز بیشتر ازش بدم میاد.هرچی بابام سختگیر بود شوهرم چن برابر بدتره.توخونه اسیرم.حتی اجازه ندادن که درسمو که خیلی بهش علاقه داشتم ادامه بدم.فقط با یاد خداوتوسل به اهل بیته که حالم خوبه.خدای مام بزرگه.این چن سال زندگی هم زود تموم میشه.تو بیست ویک سالگی مثل پیرزنا زندگی میکنم

یادیه جمله ای افتادم....مادرزنموم یه خانوم مشن وبانمک وبسیارمومن ومهربون بود..همیشه وقتی خانومهای فامیل ازشوهرشون شکایت میکردن ویامیگفتن ک مخالف نمازخوندن یاخیلی مستبده واذیت مین میگف ک اسیه اگ زن فرعون نبود وتوی اون.رایط وحشتناک نبود وبااوحال دینداریشوحفظ میکرد....اگ تواون شرایط نبود ک دیگه اسیه نبود..انقدربزرگ وقابل ستایش نبود...زندگی توشرایط قشنگوهمه بلدن...مهم زندگی تورایطه سخته ک اسطوره میسازه..شماهم بشومرهم مادرت وبدتر زخم بهش نزن...کنارش باش..توک میری ولی اون تااخرعمربایدباشه..سعی کن پیشرفت کنی ویه ازدواج موفق داشته باشی وخداهرگز یادت نره..هیچ کارش بی حکمت نیس..توکلت بهش باشه..ویادت بمونه ک اون اقاهرچقدرم بدباشه پدرته....بایسری سیاست های رفتاری وقلق گیری میشه ک کنترل کردش یه جاهایی تاباشماراه بیاد وبهتون توجه بشه..شماهم رعایت کن دیگ..درضمن تادلت بخواددخترهایی تواین شرایط دیدم پس اولین نفرنیستی وخودتم بابقیه مقایسه نکن ک دلسردمیشی بدتر..روحیتم حفظ کن  بخاطرخودت ومادرت.....درپناه حق

توکل کنید به خدا خیلی زود درست میشه ...

هیچکس واقعا درد این خانمو نفهمید

ببینید آبجی

سلام... خواهش می کنم، کتاب "آئین زندگی" رو بخونین.

به لیموشیرین(000)

بابت تعریف تون از کامنتم ممنونم من اهل مازندران هستم من بابت نوشته م به تجربه م و عقل خودم رجوع کردم در این دنیای بزرگ نمیشه خدا رو کتمان کرد ولی اینکه تصور بشه در بین خانواده ای به دنیا اومد که یه خروار مشکل داره و دامن بچه ها رو هم می گیره چطور باید توقع داشت که با صرف دعا و صدا کردن نجات گرفت خدا اینطوری که من فهمیدم میگه هرکسی باید تاوان کرده هاشو بده پدر راه نادرست رفت آبرو داری نکرد به فکر روح و روان بچه هاش نبود یه خانواده سالم رو بوجود نیاورد باید هم نتایج و عواقبش رو ببینه و اینجاست که فرزند باید تاوان والدین ش باشه اینطور نیست که هرکسی هر کاری دلش خواست انجام بده و فرزندان نمونه و سالمی داشته باشه خب تاوان رو کی بده .
من البته از خدا دلخوری که دارم به خاطر اینه که ظلمی که خانواده در حق فرزندشان کرد خدا هم انگار میخواد همه تاوان ها رو از فرزندان بگیره من رحمی تو این زمینه ندیدم من در یک خانواده ای به دنیا اومدم که 4 فرزند هستیم 3 تا خواهر و برادرم همه شون ماشالله خطاهای بزرگی داشتند که ناشی از تربیت غلط خانواده ام بود بی عرضه بودند و همون راهی که خانواده رفتند اونها هم قدم گذاشتن و ادامه دادند تعریف از خودم نیست ولی من فرق داشتم من میتونستم بهتر زندگی کنم خدا به من هم نگاهی نکرد پدرم تاوانش رو روی 3 فرزندش داده بود اما خدا کم میدونه میگه اینم باید تاوان ت باشه نمیدونم چی بگم ولی در اینکه خدا هم همراه قربانی ها نیست شکی نیست گاهی میتونه یکی از چنگال افکار پوچ دربیاره ولی نمیکنه چون میخواد همه ی چوب های بی صداشو به قربانی ها بزنه.
درباره خودخواهی خانواده همینو بگم که خودخواهی شون زمینی ست ولی قربون خدا بشم که خودخواهی ش آسمانی ست نمیدونم اون دنیا میخواد چه توضیحی به ما بده که قربانی بودن چقدر قیمت داره و بابتش چه پاداشی میتونه حیات دنیوی پر ازعذاب مون رو جبران بکنه چون ما انسانیم پس سوال هم نمیکنیم که توضیحی به ما داده بشه این هم نوعی خودخواهی عارفانه ست  .

به نام خدا 

سلام

ب آقای سعیدکرمی

ب آقای ف آلایت

ب آقای ف آلایت

سلام
از همتون ممنونم بابت جواباتون چه اونایی که باب میلم بود چه اونایی که نبود..
حرف زیاده و دوست داشتم یکی یکی بشینم جواب کامنتاتونو بدم ولی راستش اصلا حوصلم نمی کشه و حوصلشو ندارم...
به هر حال ممنونم ازتون