خانواده برتر

اگر میتونین گذشت نمایین و با اون گذشته راه بیایین(به شرط عدم تکرارش کارهاش) خیلی خوبه اما اگر نمیتونین بدون رودربایستی و جدی جدی بهش بگو حالا این اطلاعات برای من رو شده...فعلا نمی تونم تصمیم قطعی بگیرم برای ازدواج...

کاملا بیمورده
الان شما از چی نگرانی اون بدبخت توگذشته یه کاری کرده خودشم پشیمونه حالا الان که داره ازداج می کنه دیگه چه ناراحتی داری؟
می ترسی با زم خیانت کنه؟
خیلی احتمالش کمه شاید 0/01 % معمولا آدمایی که قبل ازدواج کاری می کنن بر اثر فشار و .... بوده که بعد ازدواج این تور نیست
برو از شرایطت لذت ببر ما
خدا نعمتو به کیا می دی؟!!!!!!!خخخخخخخخخخخخخ

بزرگترین اشتباه رو همسر شما کرد..
وقتی توبه هست نیاز به بیان گذشته نیست..
فقط بین خدا و خودت بچگی کرد همسرتون...
امیدوارم این شک شما مشکل ساز نشه تو زندگیت

اگر واقعا توبه کرده باشه یعنی خدا هم بخشیده دیگه شما ....

ازش بخوایین جزییاتو براتون کامل تعریف کنه.. شاید گذشته خیلی ناپاکی نداشته, ولی اگه ازش نپرسید مدام تصورات اشتباه درموردش می کنید. با این حسی که دارید نمیتونین زندگی کنید.
 قبل ازدواج باید بیشتر ازش سوال میکردین. حالا که کار به اینجا رسیده, واقعیتو ازش بپرسید و بعد ازش بگذرید. چون مربوط به گذشته بوده(به شرطی که واقعا بهتون وفادارن)

خواهرم فقط یه مشاور درجه یک به دردت میخوره.

سلام هر چی بوده در گذشته بوده مهم اینه که همسرتون شمارو برای خودش مناسب دیده و میخواد بقیه عمرش رو کنار شما سپری کنه شما باید افکار منفی رو کنار بزارید به دلتون بد راه ندید اون رابطه مربوط به قبله شوهرتون الان با شماست شمارو دوست داره به شما اهمیت میده تمام عشق و محبتش رو به شما میده نه به اون خانوم هر چی بیشتر بهش فکر کنی و ذهنت رو درگیر کنی عصبی میشی و نسبت به شوهرت بدبین میشی تو باید حال و آیندرو بچسبی و براش برنامه ریزی کنی نه تو گذشته انسان جایز الخطاست شوهرتونم در گذشته یه اشتباهاتی کرده و ازش درس گرفته و دیگه تکرارش نمیکنه الانم قراره با شما ازدواج کنه و بقیه عمرشو با شما باشه پس شمام بهتره یه نفس عمیق بکشید و دیگه تو این مسئله غرق نشید 

سلام عزیزم  اگه منظورت رابطه جنسی هست بایدخیلی فکرکنی خانما مثل آقایون کشش جنسی زیادی ندارن بعدازدواج وقتی اون همه حس رومی بینن البته خودم روبگم که اوایل حتی حرف زدن شوهرم بایه خانم منو حساس میکردکه نکنه وقتی بامن حرف میزنه شوخی میکنه حتی نگامیکنه تحریکش میشه نکنه این حس روبه کس دیگه ای پیداکنه به مرور زمان حل شد ولی اگه شمام مثل من باشیدهمش یاد گذشته میفتید وخیلی اذیت میشید حتما حتماپیش یه مشاور برونه یه باربلکه چندین بار اگه تونستی ازدواج کن وگرنه بازخوددانی

سلام.  متاسفانه منم همین مشکلو دارم.  خوشحال میشم دوستان راهنمایی کنن.  

بنده ی خدا خب گفته دیگه!!!!

سلام

ما که نمیدونیم اون چیزایی که شما فهمیدین چیا بودن؟

دوست عزیزم ، هر دختری حتی اگه از سلامت اخلاقی شوهرش هم مطمئن باشه ممکنه چن وقت قبل از عروسی ،شب قبل از عروسی یا شاید تو آرایشگاه به این فکر کنه:« آیا کار درستی کردم؟ - این همون آدمیه که تا آخرِ عمر بودن باهاشو انتخاب کردم؟ - آیا شایستگی داره که به خصوصی ترین حریم خودم راهش بدم؟؟و ....» این اتفاق چیز تازه و نگران کننده ای نیست!

این حس و‌حال الانتون موضوع کمی نیست! حتما حتما با افراد باتجربه و فهیم در خانواده و همچنین مشاوره متخصص صحبت کنین. نگرانی هاتونو بگین و حرفاشونو بشنوین. راهنمایی تون میکنند و همچنین صحبت با همسرتون. مطمینا در نهایت با کمک و مشورت دیگران تو مسیر انتخابی محکم قدم بر میدارین. خواهشا از مشورت رودررو با خانواده و مشاوران غافل نشین. 

تا با خودت کنار نیومدی مراسم عروسی رو بنداز عقب. اگه با این موارد مشکل داشته باشی یا باید ریشه ای و با کمک مشاور حلش کنی و اعتمادت رو دوباره بسازی و از همسرت مطمئن بشی و یا بی خیال ادامه کار بشی.

آیا با همسرتون رابطه کامل داشتید؟ اگه داشتید که به نظر من اول سعی کن همین زندگی رو درست کنی چون جدایی هم همینقدر دردسرسازه، برو پیش مشاور وقتی ارومتر شدی عروسی بگیرید.

 اما اگه نداشتید بشین باهاش صحبت کن و ببین جریان چی بوده. شاید واقعا در حدی بوده که بتونی کنار بیای و شایدم واقعا برات آزاردهنده و غیرقابل تحمل باشه. اگه اینطوره ایشون اجازه نداشته گذشته تاریکش رو مخفی کنه و به نظر من با خوندن جملات روانشناسی خودتون رو به عذاب دائمی محکوم نکنید.

گذشته ها گذشته
گذشته بر نگشته
اگه نمی تونی فراموش کنی بهتره بری پیش یه روانپزشک
بعضیا عادت دارن وقتی خوشی به زیر دلشون می زنه گند بزنن به زندگیشون.
برو به زندگیتو بکن

نه اینکه طرف گناهی نداره طرف پیله میکنه نه به شما که هیچی

یادم رفت بگم من هم مثل تو بودم

عزیزم غصه نخور مد شده .شوهر من میگه اگه گذشتمو بهت بگم نگاهمم نمیکنی .منم میخندم گاهیم باهاش شوخی میکنم

حتما حتما اول این موضوع رو پیگیری کن تا به اعتماد نرسیدی ازدواج نکن . اینایی هم که میگن گذشته رو رها کن اگه خودشون باشن این کار رو نمیکنن . اشتباه نکن موضوع موضوع کمی نیست

هممم من فکرمیکنم اکر اون بجای شما بود طلاقت میداد_‏ آخه بسرها معمولأ اونجورین_قبل ازدواج هرکاری ک راحت دلشان بخواهد انجام میدهن به بهانه اینکه جوونی کردن و بهشون فشاارر اومده وآخرسرهم دنباله دختره همه جی تمومن از هر لحاظ_بنظرم نامزدتو همه جانبه بسنج بعد تصمیمتو بکیر

هرکس خودش پاک زندگی کرده این حقو داره که با یکی مثل خودش ازدواج کنه. بنظر من حق طبیعی شماست. بپرسید ولی تا جایی که به شما مربوطه ، دیگه از همه ی اعمالش سعی نکنید سر در بیارید که آبروش بره. 

درک میکنم شما میترسی و حق داری میترسی نکنه بعد از ازدواج  اگه مثلا سر یه موضوع کوچیکی با شوهرت بحثت شد اون دوباره سراغ اون زنه بره.نمیدونم شاید اگه از نگرانیت باهاش صحبت کنی و بگی من گذشته شما رو کاملا فراموش میکنم ولی کاش یه تضمین بزرگ و محکمی باشه.من نگرانم اگه تو اینده یه اختلاف نظری پیدا کنیم شما بری سراغ اون افراد .یه تضمین محکم لازمه وبگید بعد از ازدواج باید همه چیز شفاف باشه.در اینصورت بهش اعتماد صد در صد پیدا میکنید و بهش بگید که درک میکنم شما نیاز دارین که بهتون اعتماد بشه ولی خودتون هم باید کمک کنید و شفاف و صادق باشین در غیر اینصورت با اولین موردی که در زمینه خیانت ازش ببینید چه تلفنی و یا هر مدل دیگش صد در صد طلاق میگیرین .

آقای رحمانی این چه حرفیه خوشی زده زیر دلش،بایدفکرکنه بعضی ازخانماوقتی می فهمنن همسرشون تومجردی فیلم پورن دیدن تورابطه زناشویشون اذیت میشن که نکنه شوهرم فکراون زنای هرزه است حالافکرکن بایکی دیگه رابطه داشته من به این ناراحت میشم حتی ازشوهرم ،که چرا میگیدچیکارکردید؟ توبه کردی ،حرفتون فاش هم نمی خوادبشه، چه تونه که میگیدمی خوای خودتوراحت کنی که حرف تودلت نمونده یکی دیگه رو روانی میکنی 

در زیباترین باغچه ها هم اگر خاک را زیاد زیر و رو کنید بالاخره کرم پیدا میشه 

شما مثل شخصی فکر می کنید که رفته یک کالایی به اسم اکبند خریده ولی بعدا میفهه که دست دوم بوده و قبلا استفاده شده و خیلی از این موضوع اشفته میشه، عشق تصاحب نیست و جزئی از اموال شما به حساب نمیاد که فکر کنید دست دومه، قراره تو زندگی همراه هم بشید نه چیز دیگه ای. اگه شک دارید که این پسر به درد ازدواج میخوره یا، بهتون پیشنهاد میکنم قبل از اینکه کار تمام بشه قضیه رو حل کنید، می تونید برید پیش مشاور و ببینید که ایا این اقا امکان داره در اینده باز هم به طرف اونها کشیده بشه یا نه. من اگه جای شما بودم به کسی از اعضای خانواده اطلاع میدادم که در این موضوع کمکتون کنه، مثل پدر و یا مادر و یا یکی از بستگان که ادم پخته ای هست نه یکی مثل خودتون بی تجربه. هر ادم خطاکاری یک اینده ای داره که جبران کنه و به اون مسیر نره دیگه.

برای هویت بر باد رفته....

به شهرآشوب...

به زنی در آستانه ی فصل سرد...

برای محسن : 

به شهرآشوب: 

برای پرتو خورشیدی...

از همه تون ممنونم.

به نظرم تا پیش یه مشاوره خوب و متخصص نرفتید مراسم عروسی رو عقب بندازید.

ان شالله که توبشون حقیقی باشه...

میگن قبل ازدواج چشماتونو خوب باز کنید بعد ازدواج چشماتون رو معایب همسرتون ببندید تو گذشته اش کنجکاوی نکنید اینجوری فکر میکنه نسبت بهش بی اعتمادین و رابطتون سرد میشه ممکنه هر پسری یا دختری یه گذشته ای داشته باشه  بالاخره هر پسری یه شیطنت هایی یه دوستی های تو مجردی داره زیاد سخت نگیر مهم بعد از ازدواجه اون میتونست کلا ازت مخفی کنه و چیزی نگه به نظرت اینجوری بهتر نبود ؟؟؟؟؟هرچی بود گذشت و تموم شد .

نگو دلت بزرگ نیست

 سلام

من نظرات رو نخوندم الان نظرتون دیدم لیلی خانوم خب اگه خیلی ازارت میده سرحرف رو باز کن یا غیرمستقیم جوری که بهش برنخوره درباره اون عکسا و رابطه اش اینکه درچه حد بوده صحبت کن ینی رابطش درحد دوستی معمولی بوده یا رابطه جنسی و اینا ؟؟؟؟خب شاید قبلا با کسی میخواست اشنا بشه و نشده یا بهم خورده ازش صریح بپرس بگو که ذهنت مشغوله بگو من بهت کاملا اعتماد دارم فقط یچیزایی اذیتم میکنه هرسوالی داری از خودش بپرس تا شفاف بشه برات همه چی برات روشن بشه البته بستگی به عکس العمل شوهرت داره ممکنه عصبی و ناراحت بشه یا با حوصله برات همه چی توضیح بده 

 سلام

حتما پیگیری کن.

کجان اون روشن فکرایی که می گن همه چیز رو باید رو کرد وقتی دین میگه گناه رو بازگو نکن یعنی نکن وسلام 
شما سوال کننده هم بهتره یکم احساساتتون رو کنترل کنید منطقی به قضیه فکر کنید اگر ایشون توبه کردن دیگه قضیه رو بی خیال بشین و به روی ایشون نیارین

😦😦واقعا متاسفم!
ببین لیلی عزیز سعی کن منطقی باشی👓 در وهله اول و این قضیه رو از یه بعد دیگه بهش نگاه کنی قطعا این چیزی که تعریف کردی نمیتونه یه اتفاق باشه؛اینجوری بهش نگاه کن که مثلا خدا میخواسته👉 وسعت قلبت رو حدس بزنه اینکه چقدر میتونی بگذری و همسرت و عاشقانه💕 بی هیچ چشمداشتی دوست داشته باشی!🙂
حتما به یک مشاوره خبره و کارکشته مراجعه کن!🖑موفق و شاد باشی گلم!

شما اول باید این ها رومیپرسیدید الان دیگه دیر شده سعی کن ببخشی گذشته شو وبه زندگیت برسی 

باهاش صحبت کن تا حقیقتو بهت بگه ولی ببخشش. بالاخره اشتباه کردی در مورد جزییات نپرسیدی.
شرایط سختیه, یه لحظه خودمو تصور کردم گریه م گرفت. شاید اگه باهاش صحبت کنی و کنار خودش گریه کنی و حرفاشو بشنوی آروم بشی

امتحان کردن به سرم زد.... خواستم این کارو بکنم.اما...ترسیدم.

برای سارا م 

برای سه نقطه: 

برای سعید : 

به زنِ حمیدرضا : 

برای magic: 

لیلی جان 

عزیزم این حق تو هستش که شخصی که میخوای یک عمممممممر کنارش باشی رو با ارامش انتخاب کنی

هر ادمی یه گذشته ای داره شماهم ک دیگه  در شرف عروسی هستین ببخشش و فراموش کن و به زندگی اینده فکر کن و سعی کن براش بهترین باشی همین باعث میشه دیگه وفادار باشه همیشه اونم دوران مجردیش بوده و دیگه گذشتهو مطمعنا پشیمون شده اگ اون کارا براش لذت بخش بود هیچوقت ازدواج نمیکرد تا براش محدودیت بوجود بیاد

ببخشید نمیخوام حالتونو بدتر کنم

مهم اینه که تکرار نشه

به دانه شن : 

به نرگس جونی ....

به نرگس جونی 

شهرآشوب عزیزم...

برای النا : 

به تیراناسور 

به گلابی: 

به مرسانا : 

به یک عدد ریحانه ام : 

کسی هست که مورد مشابهی داشته باشه و تونسته باشه ببخشه و بگذره!؟! 

به لیلی: 

به شهر آشوب‌..

جدا شو زندگی اونقدر به ادم عمر نمیده کل عمرت اینجوری عذاب بکشی  

باشهرآشوب کاملا موافقم درضمن بعضیامیگن حرف گذشته رونزن ناراحت میشم ولی درواقع نمی خوان واقعیت روبگن یاحتی الان داره پنهان کاری می کنه یادت باشه تاوقتی که ازخونه بابات نرفتی دختراون خونه هستی ولی اگه رفتی جابرابرگشتنت تنگ میشه مشکلت میشه دوبرابر ،توروخداخیلی فکرکن راحت نگیر

به زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد...

به پرتو خورشیدی 

لیلی جان ، 

به magic

شهرآشوب عزیزم...از راهنماییات ممنونم...

نمی دونم دکتر حمید حبشی رو می شناسید یا نه .
اگه ایشون رو نمی شناسی حتما تو نت سرچ کنید باهاشون آشنا بشید .
ایشون در مورد خیانت نظرشون اینه که ادامه زندگی رو مشروط کنید به گرفتن حق طلاق و نیمی از اموالشون .درصورتی این مرد در آینده با هر زنی رابطه برقرار کرد حق طلاق با شما باشه . اگه قبول کرد یعنی پشیمانه و حتما این شرط رو در محضر عملی کنید اما اگه قبول نکرد مطمئن باشید می خواد این رویه رو در آینده هم در پیش بگیره .
حتما برای همسرتون توضیح بدید که تنها چیزی که به شما امید به ادامه زندگی با ایشون رو میده گرفتن حق طلاق هستش .
این شماره دکتر حبشی هستش هر وقت مایل بودید می تونید باهاشون تماس بگیرید .
0915***1764

به هر حال تا قبل از عروسی باید تکلیفتو معلوم کنی حتما برو پیش یه مشاور خوب

به نظرم اگه نمیتونید این شرایط رو ازدواج نکنین چون این حس در آینده ممکنه براتون مشکل ساز بشه

یا صبور باشید و به شوهرتون محبت و اعتماد کنید ت این فکرا کمرنگ بشن

اینجور که شما میگی مسئله ی عقب انداختن عروسی منتفیه...

به لیلی

سلام لیلی عزیز
وقتی پستت و نظراتت رو میخوندم واقعا حس میکردم یه سیخ رو از این ور بدنم وارد میکنن و از اون طرف درمیارن. چون تو تک تک حرفات زندگی خودم رو دیدم. خوندن ماجرای زندگیت اونقدر اذیتم کرد که فقط صفحه رو بستم، چون لحظه لحظه خاطرات تلخ اوایل زندگیم رو پیش چشمام آورد. اما از فکرت بیرون نرفتم چون میدونستم داری چه حالی رو تجربه میکنی. امروز که دوباره اومدم و صفحه رو باز کردم به خودم گفتم انصاف نیست که تجربم رو بهت نگم.

خانومی نمیتونم برات تعریف کنم داستان من چجوری بود، واقعا در توانم نیست که اونا رو مرور کنم اما همینقدر بهت میگم شوهر منم گذشته سیاهی داشت که عمدا پنهان کرده بود و منم خیلی اتفاقی متوجه شدم. مردی که عاشقش بودم و سرش قسم میخوردم در نگاهم پودر شد و فرو ریخت.

منم اول خیلی آروم و نجیب و روشنفکر برخورد کردم اما همین افکاری که شما هم وصفش کردی داشت مثل موریانه روانم رو میخورد. عصبی و بداخلاق و متنفر از خودش و زندگیش شده بودم. من وقتی فهمیدم مدتی از عروسیمون هم گذشته بود. اگه یک ثانیه قبل از اینکه باهاش رابطه کامل داشته باشم میفهمیدم همه چیز رو کنسل میکردم اما اون موقع واقعا کار از کار گذشته بود و آینده من خراب شده بود. اونم یک دنیا عذرخواهی کرد و واقعا در حد یه فرشته رفتار میکرد. این بود که تصمیم گرفتم بمونم اما نصف ساعات روزم به تصویرسازی گشته اون میگذشت. هزار جور فکر مختلف تو هنم بود و هر کامش یه جوری منو میبرد به اون داستانا گدشتش. تو همه چیز یه ربطی میدیدم و  عذاب میکشیدم.

منم چند بار سعی کردم خیلی اروم بفهمم ماجرا در چه حد بوده اما کلافه و ناراحت میشد و از زیر حرف زدن درمیرفت و منم در عین اینکه زجر میکشیدم ولش میکردم.

تا اینکه یه روز نشستم و دیدم همه چیزای خوب زندگیم تحت تاثیر عشق و حال گذشته این آقاست. من همه چیزم رو دارم میبازم چون عین 24 ساعت روز فکرم درگیره و یواشکی اشک میریزم. حس کردم هیچ دلخوشی برام نمونده و با این وضعیت یا باید ترکش کنم و یا خودم رو از شر این زندگی خلاص کنم.

اون لحظه سر کار بود. بهش زنگ زدم و گفتم دارم ترکت میکنم. فلان موقع میام وسایلم رو میبرم و لطفا اون موقع تو خونه نباش و لطفا دنبالم هم نیا. فلانی (وکیل) رو میفرستم واسه پیگیری کارا و ازت انتظار دارم مردونه وایسی و توافقی جدا بشیم تا بیشتر اذیتم نکنی. پشت تلفن فقط اشک میریخت و میگفت صبر کن برسم خونه اما انقدر عذاب کشیده بودم که دیگه سنگ شده بودم.

نمیدونم با چه سرعتی اومده بود که تا من برسم سر کوچه رسید و به التماس برم گردوند تو خونه. نمیدونم اون روز تو بغلش چند ساعت اشک ریختم. فقط میدونم دو روز بعد تو بیمارستان به هوش اومدم. گنگ و بی حس برگشتم خونه و تو چشماش نگاه کردم و گفتم سعیم رو کردم اما نمیتونم با گذشتت کنار بیام و هیچ وقت این پنهانکاریت رو نمیبخشم. همه چیزایی که تو دلم جمع شده بود بهش گفتم. همه فکرای وحشتناکم. همه حسای بدم. همه حس تنفرم و ... . نشست و گوش داد و پا به پای من اشک ریخت و عذرخواهی کرد.

گفت کاش زودتر میگفت چی داره تو سرت میگذره. بپرس تا من جواب بدم و همه چیز رو بهم گفت. خیلیاش بدتر از اونی بود که فکر میکردم و خیلیاش بهتر اما هرچی بود واقعیت بود. رفتم پیش روانپزشک و آرام بخش گرفتم و تحت تاثیر ارام بخش رفتم پیش مشاور.
ساعت ها حرف زدیم و اون حرف زد و قول داد. قول داد من رو از همه چیزایی که حس گذشته توشه دور نگه داره. قول داد دست از پا خطا نکنه و مثل آب شفاف باشه. قول داد هر وقت خواستم چیزی بپرسم امتناع نکنه. قرار شد حق طلاق با من باشه و کل مهریه رو هم هر وقت طلاق خواستم بپردازه و محضریش کردیم.

خیلی طول کشید تا ارومتر بشم. بارها اون ماجرا برام زنده شد و حرف زدیم و ارومم کرد. خیلی طول کشید تا بفهمه چیا ازارم میده و خیلی طول کشید تا حساسیتام و افکارم رو مدیریت کنم. بارها مشاوره رفتیم و هر وقت ازش میپرسیدم تو چرا خسته نمیشی میگفت چون هم نمیتونم از تو بگذرم و هم نمیتونم با عذاب وجدان سیاه کردن زندگیت کنار بیام.

الان اما آرومم. هر از چندگاهی یه چیزی یه نیشتر به قلبم میزنه اما نه که باهاش کنار اومده باشم اما یاد گرفتم خودم رو کنترل کنم. به خودشم گفتم که هرگز نمیبخشمش اما داریم زندگی میکنیم و اوضاع خدا رو شکر بد نیست. چند سال گذشته و کم کم دارم به بچه دار شدن فکر میکنم. خدا رو شکر هیچ وقت چیزی ازش ندیدم و البته در تمام این مدت جز پدر و مادرم و چند تا از نزدیکان نذاشتم کس دیگه ای بفهمه چه شرایطی رو گذروندم. غرور شوهرم شاید پیش من شکست اما جلوی دیگران خوردش نکردم و این خط قرمزم بود.

الان اوضاع ارومه و خدا رو شکر میکنم و زندگی خوبی دارم. خیلی اذیت شدم اما نمیدونم اگه جدا میشدم بازم میتونستم مردی به مهربونی شوهرم پیدا کنم یا نه. البته اگه شرایطش بود این کارو میکردم و این همه زجر رو به جون نمیخریدم اما الانم ناراضی نیستم که موندم و زندگیم رو ساختم. هر چند سخت. و البته شوهرم هم پا به پای من اومد و همه اون دوران سخت رو با من گذروند.

مرور اون روزا خیلی برام سخت بود و واقعیت دیگه نمیتونم بیشتر ازش حرف بزنم. امیدوارم با خوندن نظرم شما هم راه مناسب برای خودت رو پیدا کنی.

آقای نجفی دکتر حبشی خودشون اجازه انتشار شماره همراهشون رو داده . در همه همایش ها حتی در سایتش هم گفته شماره اش رو می تونیم که به هر کس که احتیاج داره بدیم و هیچ مانعی نداره . ای کاش سانسورش نمی کردید !!!

عزیزم دختر عمه من این کار هارو کرد ولی شوهر باز خیانت کرد. الان 10 ساله میخواد نصف دارایی شوهرشو بگیره انقدر تو دادگاه رفت و اومد پیر شد. ادم مگه احمقه زن یکی بشه که احتمال خیانت میده. بحث یک عمره بحث ازدواجه . بحث خاله بازی که نیست. شما یه سر برو دادگاه میفهمی این خانمم دکتر که گفته نصف دارایی و شرط طلاق رو بگیر چقدر از زمونه پرته

با نظر زهرا و در اصل دکتر حبشی خیلی موافقم...

آقای نجفی
بله این آدرس سایت ایشونه شماره همراهشون رو به بیشتر سوال کننده ها دادن .
http://mf-shahedan.com/cultural/index.php

به نرگس جونی عزیز

عزیزم من نگفتم گرفتن حق طلاق و نیمی از اموال ضمانت عدم خیانت این آقا در آینده اس .
بلانسبت همسر این خانم ذاتی که خراب باشه رو نمیشه تغییر داد خاصه اینکه قبلا یکبار مچ اش هم گرفته شده باشه در این صورت زرنگ تر و پنهان کار تر میشه .
این خانم 70 درصد خطای همسرشون رو بخشیدن با اینکار پیش وجدان خودشون روسفیدن و تمام سعی شون رو برای حفظ زندگی کردن .به هر حال این خانم همسرشون رو میشناسن و می دونن چقدر برای حفظ زندگی مصمم هست .
من با طلاق مخالفم همین که این آقا قبول کنه به خانم حق طلاق مشروط به همراه نصف اموال بده یعنی اراده دارن کار های گذشته رو تکرار نکنن .

امیدوارم خدا همه مون رو عاقبت بخیر کنه !

گلم من خیلی ناراحتتم هر تصمیمی گرفتی به ما هم بگو

خبرشو بده

سلام دوستان عزیزم....از نطراتتون‌ خیلی استفاده میکنم.....‌

برای سحر عزیزم : 

به نرگس جونی 

به مرسانا 

به سوال کننده و سحر

از نظر روان شناسی عکس العمل خانمها در مقابل خیانت همسر به سه دسته تقسیم میشه:

به هر حال شما هم حق نداشتی وقتی هنوز کامل کنار نیومدی قبولش کنی خودشم که گفته بود اگر اینجوری باشه نمیخواد پس منتی سر ایشون نیست

برای نگین عزیزم...

به پرتو خورشیدی...

 قرارم نیست عروسیو بهم بزنی فقط چیزایی که ناراحتت کرده رو مطرح کن توضیح بخواه

سلام سرکار خانم