سلام

چند ساله نامزدم عقد نیستم فقط انگشتر و یه مدت صیغه ، بی نهایت دوسش دارم حتی یه عیب توش پیدا نمیکنم البته به چشم بقیه زیاد داره ها به چشم من اصلا یکبار نشده حتی بهم اخم کنه حتی اگه خرابکاریای بزرگ کرده باشم همیشه حمایتم کرده.

بسیار صبور و خوش برخورد و مهربونه. اوایل باور نداشتم تا این حد بهش وابسته و علاقه مندم وقتی فهمیدم که برای اولین بار تصمیم گرفتم ترکش کنم به محض این که ازم دور شد بدم شروع کرد به لرزیدن شدید داشتم سکته میکردم بهش زنگ زدم برگشت وقتی رسید خوبه خوب شدم در حالی که قبلش داشتم مرگ و به چشمام میدیدم .

اوایل شک داشتم ولی بعد یه مدت برام قطعی شد که اعتیاد داره. بدترین نوع اعتیاد رو هم داشته که ده سال پیش ترک کرده. بدیش اینه که ربطی به شرایط سخت نداره که بگم تو فشار بوده که کرده هیچکس هم نمیدونه .

خانواده ها اصرار دارن تا قبل عید ازدواج کنیم ولی من بارها انداختم عقب. خیلی مشاوره رفتم مفید نبود بارها تو ذهنم به ادم جدید فکر کردم نشد هیچکس به شیرینی اون نیست به ایندش فکر کردم به پیشرفت و خطرناک شدنش فیلم کارای خطرناک معتادها رو دیدم که حتی سر بچشونو میخواستن ببرن.

ولی نمی تونم ترکش کنم گاهی میگم ترک کردن مواد هم برای اون همین قدر سخته. بکارتمم همون اوایل از دست دادم چه کنم ؟ کسی راهی داره برام لطفا عاقلانه فقط پیشنهاداتتون رو بگید تو شرایط روحی خیلی بدی هستم و اینجا اخرین امیدمه