در فهم دروس فیزیک و شیمی مشکل دارم

 سلام

تو رو خدا تا اخرش بخونید و جواب بدید خیلی مهمه مخصوصنا مشاورهای عزیز و دانش اموزان نمونه و تیزهوشانی .

من توی مدرسه نمونه دولتی از نوعی که معلم هاش به غیر از سه یا چهار تا بقیه بلد نیستن درس بدن و از مدارس عادی دولتی اوردن ولی تا دلتون بخواد سوال میگن در حد مرحله اول المپیاد نه ولی در سطح کنکور هم نه در سطح مدرسه عادی هم نه .......

خوب ولی خارج از شوخی سوالای سختی میدن مخصوصا سال دوم امسال به غیر از امتحان فیزیک بقیه امتحان ها اسون بود من همه امتحان رو خوب عالی خوندم نمونه سوال های ده سال گذشته رو بررسی کردم و کار کردم مخصوصا توی درس شیمی .

بقران خیلی خوب خوندم از معلم پرسیدم چند شدم گفت کم شدی 12 شدی ( البته این رو هم بگم نمره اکثر بچه هارو گفت و با کسی هم شوخی نداره گفت 12 یعنی 12 شدم و نمره اش هم دقیق هست)

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

کاش یه شغل نیمه وقت پیدا می کردم

سلام
منی یکی از کاربرای فعالم ولی این بار نمیخوام اسممو بنویسم . راستش به شدت وضع روحیم خرابه . متولد 69 ام ، سال دوم ارشد یکی از دانشگاه های دولتی تهران رشته برق و سربازیم هم مونده .

راستش من 7 ماه خدمت رفته بودم بعدش دانشگاه قبول شدم نرفتم  الان پشیمونم چون متوجه شدم درس خوندن فایده نداره بخصوص  برا من که آشنا ندارم جایی استخدام شم . تا الان هم برای پیدا کردن کار رفتم . البته فقط برا تدریس چون کار دیگه از دستم بر نمیاد . الان تو خرج یک روزم هم موندم .
راستش به خودکشی هم فکر میکنم ولی چون حرامه در حد همون فکر میمونه ولی اگه یک روز فرشته مرگ بیام سراغم بگه چقدر دیگه عمر میخای میگم 1 ماه بدین برم توبه کنم بعد بمیرم
متاسفانه بخاطر افسردگی اعتیاد نسبتا شدید به خودارضاییم دارم  وفتی اعصابم خورد میشه خود ارضایی میکنم .
نمیدونم چکار کنم کاش یکی راهنمایی میکرد یک شغل حداقل نیمه وقت معرفیمون میکرد .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

فکر میکنم به دروغ با شوهرم ازدواج کردم

سلام
یه زن 23 ساله ام که نزدیک دو ساله ازدواج کردم . دلم میخواد با یکی که همه چیمو میدونه حرف بزنم. دلم میخواد همه گذشتم پاک بشه چه از ذهنو فکر من چه بقیه البته گذشته ی بد اونجوریم نداشتما .......
دلم خیلی میگیره و افکار مزخرف میاد تو سرم مریضیم برام شده یه بهونه برا شونه خالی کردن از هر کاری . حتی برا خوب شدنم سختی مصرف دارو رو تحمل نمیکنم. خسته شدم از خودمو زندگیم. بارها تا مرز پوچی پیش رفتم .
اصلا اراده ندارم  حوصله و آینده نگری که دیگه هیچ . سریع عصبی میشم زود از کوره در میرم . بارها و بارها شده که تصمیم گرفتم برا شروع و خوب بودن ولی بعد چند روز خراب کردم.
فک میکنم تو جلسه خواستگاری از خود واقعیم به شوهرم نگفتم. فکر میکنم به دروغ با شوهرم ازدواج کردم و این یعنی خیانت.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)

برای نوشتن مقاله علمی نمی دونم از کجا شروع کنم

سلام
واقعیتش من تا حالا مقاله ننوشتم و میخوام شروع کنم . تو اینترنتم سرچ کردم ولی یه تعریف کلی کرده بودن نمیدونم باید چیکار کنم ؟
دوستانی که مقاله نوشتن چه چیزای رو مدنظر قرار دادین برای  نوشتن مقاله ، چه مواردی رو رعایت کردین که مقالتون رو تایید کردن ؟
تجربه هایی که دارین رو میتونین بگین ؟
ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

به خاطر اعتبار خانوادم خیلی خواستگار دارم ولی ...

سلام دوستان
دختری 25 ساله هستم و فوق لیسانس دارم. تا الانم خواستگارای زیادی داشتم اونم به خاطر اعتبار خانوادم ولی خودمو که می بینن نمی پسندن.

اخیرا یه خواستگار اومد که عالی بود. شرط گذاشت که باید اول منو ببینه ولی بعد  از دیدنم کنار کشید ولی برا اینکه جلوی خانوادم ضایع نشن منکر همه چیز شدن .

راستش خیلی دلم گرفت که اونا خانوادم براشون مهم بود اما خود من نه و اینکه چی به سر من اوردن و الان خیلی بهم برخورده و افسرده و عصبی شدم.

شما بگین باید چکار کنم. این پنجمین خواستگاریه که میاد و منو نمی پسنده ولی من بخاطر عزت و ابروی خودم هیچی نمیگم که سر زبون نیفتم. ولی تا کی؟

خدا که میدونه کسی منو نمیخواد چرا با پیش اوردن این موردا عذابم میده؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

کمک های اولــیّـه برای ازدواج (2)

سلام

در نوشته ی قبلی ( کمک های اولیه برای ازدواج (1)) سعیمان بر این بود که این بار به خوبی خودمان را به چالش بکشانیم...به قولی خویشتن شناسی کنیم تا بهتر بفهمیم در چه سطحی از داشتن ها هستیم و برای رسیدن به چه چیزهایی باید تلاشمان را بیشتر کنیم

به این سوال هم رسیدیم که اصلا این همه می گویند ازدواج... تا به حال به این فکر کرده ایم که ماهیت یا هدف ازدواج چیست؟؟

ماهیت ازدواج عبادت است... البته خیلی ها هدف از ازدواجشان خیلی چیزهای دیگرست مثل برطرف کردن یک سری نیاز جنسی یا برای تداوم نسل یا حتی برای تقسیم کردن یک سری کارها و ....

اما تمام این هدف ها بجز عبادت برای خودشان یک سری نقص ها دارند و کامل نیستند برای مثال کسی که ازدواج می کند تا یک سری از نیاز های جنسی خود را پاسخ بدهد ممکن است فرد مقابلش به خوبی نتواند به این نیاز پاسخ بدهد در نتیجه به سراغ دیگری می رود و ....
اما برای منِ بچه شیعه ماهیت ازدواج را عبادت تعریف می کنند که در وصف آن هم خودت  احادیث  و روایت های بسیاری را شینده ای مثلا خواب فرد متاهل هم ثواب است!

و در باره ی این امر هم حدیث های محکمی داریم که اگر با دقت به انها توجه کنیم لرزه بر وجودمان می افتد که "هیچ بنایی نزد خدا برتر از بنای ازدواج نیست...." و خیلی روایت های دیگر در این باب....
ما تا به این مرحله پیش آمدیم و فهمیدیم که:
 اگر خودمان را به چالش بکشانیم و تحلیل کنیم آنوقت از گیر افتادن به خیلی از چاله ها و دام های بلا خودمان محفوظ مانده ایم و فهمیدیم که ماهیت ازدواج چیزی جز عبادت  نیست روایت هایی که برایش امده سند محکمی می شود بر این حرف .
ما این دو مرحله را جلو آمدیم و  100 البته که قسمت بزرگی از این مسیر را پیمودیم . حالا کافیست یادآور بشویم که  این عبادت هم برای خودش یک سری اسباب و وسایل می طلبد مثلا به  نماز خواندن توجه کن در حالت عادی باید وضو بگیری و در یک مکانی که تمیز و پاکیزه باشد و غصبی نباشد آداب نماز را به جا بیاوری .
ازدواج هم یک عبادت است باید  برای درست به جا آوردن این عبادتت یک یار مناسب را انتخاب کنی و  شرایط درست زندگی کردن را هم رعایت کنی .
خیلی از طلاق ها منشاشان همین دو مرحله ی حائز اهمیت است یا یار مناسبی برای ازدواج انتخاب نمی کنند. یا اگر هم یار مناسبی را انتخاب کنند شرایط درست زندگی کردن را درست ادا نمی کنند و یا نمی دانند

پس در پایان این مرحله وقت بیشتری را می گذاریم تا روی معیار های یار مناسب خودمان فکر کنیم و روی شرایط درست زندگی هم تحقیق کنیم .

تا بعد بدرود

"آراد"

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) مطالب آ. راد (۲۶ مطلب مشابه)

هر شروعی یه پایانی داره !

سلام و عرض ادب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سر یکی از پست ها یاد اوایل اومدنم به وبلاگ افتادم .

یادمه اون موقع ها با خودم فکر میکردم نظر نذارم بهتره چون اینجا نظرات من برای بقیه استفاده ای نداره ( به قول یکی از بچه ها مختصاتمون فرق میکنه ... ) .

دقیقا نمیدونم از کی این اتفاق افتاد ولی یادمه تعجب کردم بابت اینکه از کاربری که تصور میکرد کسی برای نظرش ارزشی قائل نیست و یه جورایی وصله ی ناجوره تبدیل شدم به یه عضو شناخته شده که کامنت هاش دنبال میشه! ( سر پست هایی مشابه خانواده برتر چه تاثیری تو زندگیتون داشت ,  دوستاتی لطف داشتن و نام بردم ازم ☺)

حالا دقیقا یک سال از حضور من تو این وبلاگ میگذره ... یادم نمیره چه حالی بودم وقتی اومدم تو این وبلاگ ... یادمه سر خیلی کامنت ها با خودم میگفتم با این حال روحی و ذهن آشفته ای که من دارم حرفام به هذیون بیشتر شبیهه و خب همین گفتنِ برام خوب بود ... 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مربوط به خانواده برتر (۵۹۹ مطلب مشابه)

برم سر کار یا برای کنکور بخونم ؟

سلام خدمت همه خانواده برتری ها

دوستان من بین دو راهی گیر کردم می خوام کمکم کنین من یه پسر 20 ساله هستم که کارت معافیت دائمم تازه اومده .

پدرم میگه یه جا میذارمت سر کار ، ولی من می خوام کنکور بدم رشته دارو قبول شم . از یه طرفی دوست دارم زودتر برم سر کار پول پس انداز کنم ، ولی از طرفی دوست دارم درس بخونم برا کنکور .

شما جا من بودین چی کار می کردین؟ چون فارغ تحصیلم می تونم روزی 13 ساعت بخونم ممنون می شم راهنماییم کنین

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

کدوم رشته رزمی برم که طی سه ماه به نتیجه برسم ؟

سلام 

اول از همه خواهش میکنم کسانی که ورزش رزمی کار کردن جواب بدن . من یه پسر نازک نارنجی هستم که بدنم هم ظریف هست و همیشه تو کوچه و خیابون بهم زور گفتن و من هیچی نگفتم .

من الان کنکور دارم و دارم میخونم و میخوام سه ما تابستون یه ورزش رزمی یا دفاع شخصی برم تا بتونم از خودم دفاع کنم و میخوام همراه با ورزش رزمی بدنسازی هم برم .

من شنیدم اونایی که ورزش رزمی کار میکنن تو درگیری های خیابونی نمیتونن از پس خودشون بر بیان .

و من میخواستم بگید چه ورزش رزمی و یا دفاع شخصی برم که بتونم تو سه ماه یه جواب بگیرم تا از خودم دفاع کنم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

به نظرتون کمک گرفتن از یک دعانویس کار درستیه؟

سلام دوستان عزیزم

من میخوام ازدواج کنم با آقایی که 4 سال میخود بیاد خواستگاری و واقعا هم منو دوست داره ، خانوادش از نظر فرهنگی پایین هستن و به علت دور بودن راه پا پیش نمیذارن . البته یک بار اومدن که سر مهریه بهم خورد .

حالا سوال من اینه؛

چند روز پیش شماره خانمی رو پیدا کردم که ایشون دعانویس هستن ، ایشون فرمودن من میتونم این کارو برای شما انجام بدم . یعنی کاری بکنم که مادر این آقا پسر و بقیه خانوادش خیلی راحت خودشون با پای خودشون تشریف بیارن خاستگاری . ولی من میترسم . میترسم این خلاف خواسته خدا باشه... مادرم میگه این موضوع هیچ اشکالی نداره .

چون این پسر خودش 4 ساله ما رو رها نکرده و ما میخوایم یه کار خیر انجام بدیم قرار نیست که عمل شری انجام بدیم .

این آقا از نظر شرایط ازدواج خوبه و کلا پسر خوبیه فقط خانوادش موافق نیستن راه دور بیان . آیا به نظرتون کمک گرفتن از یک دعانویس کار درستیه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

تربیت فرزندان مون در آینده چه طور باید باشه؟

با سلام

احتمالا ادبیات من برای دوستان آشنا باشه ، چون تا حالا چندین پست نوشتم و آقای نجفی هم لطف کردن نمایش دادن.

تو این پست نمی خوام دوباره به دعوای دهه 50-60 با بچه های نسل 70-80 دامن بزنم بلکه سوالی برام پیش اومده که جواب به اون در زندگی آینده خیلی از عزیزان می تونه یک ابزار تجربه باشه.

خود بنده از یک خانواده تقریبا مذهبی هستم که غالبا حدود رو رعایت می کنیم و خیلی از روابط از دید خانواده نکوهیده و ناهنجار محسوب می شه. ولی برام جالبه که تو کل اقوام تقریبا دهه هفتادی رو ندیدم که یا ازدواج نکرده باشه و یا این که با جنس مخالف ارتباط نداشته باشه (چه مذهبی چه غیره ...). 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تربیت جنسی پسران (۶۳ مطلب مشابه) تربیت جنسی دختران (۵۲ مطلب مشابه) تربیت رفتاری پسران (۱۲۳ مطلب مشابه) تربیت رفتاری دختران (۱۱۰ مطلب مشابه)

الان به این نتیجه رسیدم که شوهرم رو عاقلانه انتخاب نکردم

سلام

خانمی 25 ساله هستم که به تازگی عقد کردم و با همسرم تقریبا همسن هستیم ایشون 5 ماهی از من بزرگترن. نمیدونم چجور باید مشکلمو مطرح کنم .

راستش من خیلی دوسش دارم ولی با رفتاراش خیلی منو میرنجونه هر کاری من انجام میدم اسمشو میذاره لجبازی ، میگه چرا همیشه میخوای منو حرص بدی ؟

مثلا من مشغول انجام پایان نامم دارم تو آزمایشگاه کار میکنم خب گوشیم و سایلنت میکنم با اینکه قبلش بهش میگم که نگران نشه گوشی رو که نگاه میکنم چندین بار زنگ زده بعد که باهاش تماس میگیرم کلی سرم داد میکشه و میگه گوشی همراه اسمش روشه یعنی همیشه باید در دسترس باشی.

یا مثلا خیلی به سر و وضعم گیر میده یه بار از بس گیر داد تو یه هفته سه بار رنگ موهامو عوض کردم این فقط یه بارش بود خیلی از اینکارا میکنه نمیدونم چرا ابروت این شکلیه رژت چرا این رنگیه یه جوش رو صورتم ببینه ( صورتم صاف صافه ولی گهگاهی یه دونه جوش رو صورتم میزنه ) میگه باز شیرینی زیاد خوردی ؟ غذای چرب خوردی ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مراسم عقد و عروسی (۱۰۷ مطلب مشابه)

مدتیه کلا از فکر زن گرفتن اومدم بیرون

سلام علیکم
ابتدا می خوام وضعیت ظاهریم و مشخص کنم بعد به شرح ماوقع بپردازم  . پسری هستم 22 ساله ساکن شمال کشور با قد 170 کارمند مقید به انجام امور دینی با پوست گندمی و چهره متوسط خوشگلم نیستم .

راستش رو بخواهید مدتیه کلا از فکر ازدواج اومدم بیرون تا چند ماه پیش تمام پس اندازم رو برای ازدواج گذاشته بودم اما با اینکه خیلی تحت فشارم اصلا دلم رضا نمیده !عقلم که کلا زده زیر همه چیز !

شیطون هم که هست و وعده هاش خیلی زیبا جلوه می کنه ، خب اصلا بریم سر اصل مطلب من از شما یه سوال دارم .

آیا دختری هست یعنی وجود داره که به مراسم کوچیک راضی باشه ؟خب اره وجود داره خودم جواب میدم اما من در حدش نیستم متوجهین که !

خب کم کم کمش برای یک مراسم عروسی چقدر باید خرج کنم ؟ زیاد کم نگید سرمو میکوبم به دیوارا حداقل بیست میلیونه .

خب الان طبق رسوم اینجا کالاهای اساسی پای داماد الان قیمت اونارو برام در بیارید ؟ اینو زیاد کم نگیرید حداقل 10 میلیونه دیگه چونه نزن !

خب الان که ازدواج کردیم رو هوا که نمی خوایم زندگی کنیم خونه می خوایم از اون طرفم که خانوووماا سختشونه اینور اونور برن بابایی همش میرسونتشون ماشین هم باید باشه . خب الان پول رهن یه خونه 60 متری چند در میاد ؟ یه ماشین پراید چقدر در میاد ؟

خب الان ابوی گرامی گیر سه پیچ داده زن بگیر ! د میگم پدر جان طبق محاسبات من خیلی همت کنم خرج عروسی رو بدم دیگه مابقی فاتحهه خوندست .

من وایسادم با خودم فکر کردم که این همه می خوام برم زیر خرج لااقل یه خانومی رو انتخاب کنم که خودش یه دغدغه نشه واسم ! به پدر و مادر سپردم یه خانم زیبارو خوش اخلاق و مقید در انجام امور دینی (نمیگم مذهبی الان دعوا میشه ) برام پیدا کنن .

اخه یه چیزی درگوشی بگم بین خودمون باشه تو خیابون که راه میری ماشاءالله هزااار ماشاءالله همه خوشگلن ، خب ایا من حق ندارم دختری رو انتخاب کنم که وقتی باهاش تو خیابون راه میرم حسرت نخورم ! نمیدونم تونستم مطلبو برسونم یا نه !

آدمیه دیگه الان یه عده میان میگن ظاهر مهم نیست و فلان و بهمان ، عمو جان ببین من الان تو شهر قدم میزنم دلم ضعف میره اخه چجوری بگم مسلمون نیستی خدایی توقعم بالاست ؟ 80 میلیون خرج کنم اونوقت همیشه حسرت بخورم به پدرم میگم درسته ظاهر ملاک اصلی نیست اما یه ملاک مهم که هست !

ما هم آدمیم شما هم آدمید خودتونو بذارید جای من ! وقتی می بینید دوستانتون با پول بستنی با دخترها راحت گرم میگیرند و .... خب آیا من حق ندارم ؟ اصلا از خیر قیافه گذشتیم دختر سالم و خوش اخلاق از کجا پیدا کنم .

نگید مسجد منبر سرمو میکوبم به دیوارااا چیزی که از ازدواج تو ذهن منه با اون چیزی که تو ذهن پدرمه خیلی فرق داره .

پدرم فکر میکنه مثل دهه شصت پسر میره خواستگاری و دخترو میبینه و فردا عقد و و پس فردا عروسی ! اما من دوست دارم چندین جلسه صحبت کنم اصلا روم نمیشه به پدرم بگم خیلی براش احترام قائلم اما در این مورد صد در صد مخالفم این مشکلو چطور حل کنم !؟

یک مقدار چاشنی طنز اضافه کردم به متن امیدوارم کسی ناراحت نشه . صمیمانه از کسانی که نظر میذارن و بنده رو مورد نوازش قرار میدن تشکر می کنم

"عماد"

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

همه چی باب میل خانمه و قبول نداره

سلام

وقتتون بخیر

من 25 سالمه و 3 سالی میگذره که با کسی که دوسش داشتم ازدواج کردم. البته اون هیچوقت بهم احساسی نداشت و بعد از مطرح شدن و حرف زدن عاشقم شد. و الان مطمئنم که دوسم داره . اینکه من خوب نیستم و مشکل دارم  قبول دارم بحثم سر مساله های زیره ؛

خونمون که میاد شروع میکنه به غرغر کردن که حوصله ندارم و خسته شدم و این حرفا اما من که من که میرم اونجا دوس دارم اوج نشاط باشم . صد بارم بهش گفتم اینجوری نباش فایده نداره چند دفعه واسه چند دقیقه کوتاه مثل خودش شدم یه ساعت میگفته بده و چرا و این حرفا . بهش میگم اگه بده نکن اما ... . تا میای باهاش حرف بزنی دعوا و گریه و ... .

داد زدن و کارای عجیب که اگه کسی ببینه میگه دیوونست ( اینا که میگم و راحت میخونید شب و روز داره مثل جذام روح و جسمم رو میخوره )

پدر مادرش هر چی گفتن زدن زیرش حتی واسه با هم بودن هامون مشکل داریم وقعا اذیت میکنن . اول ها زیاد دعوتم میکردن الان هفته ای یه بار اونم با کلی طعنه یا شاید ماهی یه بار
قرار بود هر شب برم اونجا بخوابم یعنی حرفش شده بود و گفتن اصلا مشکلی نیست اما هر روز حرف و اینا که الان هفته ای دو بار با همیم تازه یه بارش خونه ما اما به روشونم نمیارن . هر چقدر خوبی کردم فقط بدی دیدم ازشون .

از بحث منحرف شدم. همسرم فقط بهانه میگیره تا میرسه خونه ما میره تو اتاق و آه و ناله و... زشته خوب جلو خانوادم انگار آدم حسابم نمیکنه . جلو خانوادم دستور میده  اخم میکنه انگار که من زن اونم .

شاید بگید بی عرضه ای نه اصلا نقل ای حرفا نیست با همه این دستورا و کارا ادعا داره که حرف فقط حرف منه و به نظرش اهمیت نمیدم .

ناراحت که میشه دو روز اعصاب خردی و منت کشی داریم اما من با یه لبخند میبخشمش . هزار بار بهش گفتم اینقد بی احترامی به من تو رو هم بی عزت میکنه ، ولی نمی فهمه .

اما برعکس تو خونه اونا همه کارا رو اون میکنه همه بی احترامیا مال اونه حتی کوچیکترا بهش دستور  میدن و پدر مادرشم پشت اونا در میان ولی اینا رو نمیبینه . نمیدونم . همینا کافیه واسه سال ها درد دل . اونقدر دوسش دارم که جلو همه واستادم بخاطرش . خودمو جلو همه خرد کردم. الانم دوسش دارم . صبح تا شب حاضرم براش تلاش کنم اونم دوسم داره اما ...

همیشه هم میگه که من اونو مقصر می دونم . کاش میشد همه چیز رو ببینید و بفهمید چی میگم که که همه چی باب میل اونه و قبول نداره .

ممنون از کمک هاتون پیش پیش

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)

روزگار بد تا کرد باهام ، خیلی بد

سلام دوستان
پسری هستم 29 ساله و به تازگی با این وبلاگ اشنا شدم . خیلی مذهبی نیستم خانواده متوسط و ...

اواسط سال 88 بود با دختری اشنا شدم و با هم دوست شدیم. همه چی خوب بود. دوسش داشتم و خط قرمزا رو هم رعایت میکردیم. صبح تا شب کار میکردم تلاش میکردم تا شرایط ازداوج رو مهیا کنم و بهش برسم اونم خوب بود بهم انگیزه میداد و ... . رابطمون رویایی بود . خلاصه من همیشه به این حرفا که دوستی دختر و پسر مضره و ... میخندیدم. میگفتم جمع کنید بابا چی مضره ؟ 1 سری ادم هیچی نفهم چرت و پرت میگند ، ولی روزگار درس سختی بهم داد .

شنبه 25 بهمن 93 بود (دقیق یادمه و تا اخر عمرم یادم میمونه ) طبق معمول با هم قرار گذاشتیم گفته بود میخواد چیز مهمی بهم بگه . بعد 1 سری مقدمه چینی گفت 1 خواستگار دارم و بهش جواب مثبت دادم . خدا میدونه دنیا دور سرم چرخید. بعد 5 سال چرا ؟

منی که همه ی تلاشم تو زندگی به خاطر اون بود. جونمو میدادم واسش. با مادرش صحبت کرده بودم قرار بود سال دیگه که شرایطم خوب شد رسما اقدام کنم . ازم سوءاستفاده کرد و مثل دستمال کاغذی پرتم کرد دور .

از احساساتم سوء استفاده کرد.خواستگارش پولدار بود من 1 جوون معمولی. چیکار کنم خدا شکرت اینم قسمت من بود. گفت برو فراموشم کن. ولی مگه میشد؟ تمام دخترای دنیا هم برا من ... نمیشدن. دارم با گریه تایپ میکنم دوباره حالم بد شد .

یعنی الان کجاست؟ چیکار میکنه؟ هنوزم به من فکر میکنه؟ خوشبخته؟ چرا با من این کارو کرد؟ جز خوبی مگه کاری براش کرده بودم؟ چند ماه کار میکردم بهترین چیزا رو براش بخرم .

هیچ وقت براش بی حوصله نبودم. سرش داد نزدم باهاش قهر نکردم . این قدر دوسش داشتم حتی فکر انتقام و اذیتش هم تو ذهنم نیومد . اصلا هیچ وقت منو دوست داشت؟ یا همش دروغ بود؟ مثل زباله دور انداخت منو .

-------------
تا مدت ها حالم بود. از کارم اخراج شدم. وزن کم کردم . مریض شدم. دل خونوادم خون شد اگه دکتر خوبم ، خونواده دلسوزم و دوستای با معرفتم نبودن الان تو این دنیا نبودم . من دیگه هیچ وقت ادم سابق نمیشم .

نوشتن این متن برام سخت بود. ولی دردل ادمو سبک میکنه . بچه ها منو ببینید و عبرت بگیرید. روزگار بد تا کرد با هام ، خیلی بد

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)