در منابع دینی ما بطور بسیار جدی به یاد مرگ پرداخته شده است . شما حدود یک هزار و دویست آیه در قرآن می بینید که اسمی از مرگ ، منازل و مراحل بعد از مرگ در آن آمده است .
این نشان دهنده ی اهمیت مسئله است. مرحوم علامه ی مجلسی در سه جلد بحارالانوار صدها هزار احادیث در این مورد جمع آوری کرده است .
در معارف دینی ما به این مسئله پرداخته شده است . بعد از مسئله ی توحید ما مسئله ای مهمتر از مسئله ی یاد مرگ نداریم . این نشان می دهد که سِّر عمیقی در این مسئله است . ما آنرا جدی نمی گیریم . با بستن چشمهای مان روی موضوع ، واقعیت حذف نمی شود .
یاد نکردن مرگ به معنای نبودن مرگ نیست . معنای آن بد مردن است . اگر کسی یاد مرگ نباشد معنایش این نیست که مرگ به سراغش نمی آید . یاد مرگ باعث نشاط و زنده دلی می شود برخلاف آنچه که تصور می شود که یاد مرگ باعث تلخکامی می شود . از مهمترین آثار یاد مرگ سبکبالی است .
آیات و روایات تاکید دارند که این آثار مرگ اندیشی از دست ما نرود . اکثر آیات مربوط به معاد و مرگ و آخرت در سوره های مکی قرآن است یعنی سیزده سالی که پیامبر در مکه بود و سخت ترین دوران را میگذراند .
دورانی که باید انسانهای نابی تربیت بشوند که بتوانند سختی های گسترش دین را تحمل بکنند و فداکاری بکنند و انسانهای خود ساخته ای باشند .
در اینجا از آثار یاد مرگ استفاده می شود تا این سازندگی عظیم ایجاد بشود . هیچ عاملی از نظر تربیتی و رشد و اهمیت یاد مرگ ، سازنده و مربی نیست .
چه چیزی در هشت سال دفاع مقدس باعث شده بود که این قدر فداکاری ، اخلاق خوب ، گذشت ، ایثار ، رافت ، صمیمیت و رعایت حقوق در بین جمع ایجاد بشود ؟ زیرا آنها خودشان را دائما در معرض مرگ می دیدند .
کسی که خودش را دائم در معرض مرگ ببیند طبیعی است که سبکبال و سبکبار است . در واقع شان دنیا را به اندازه آن می بیند نه بیشتر . و در مقابل ابدیت دنیا را خیلی جدی نمی گیرد که بخاطر آن حرص بزند ، با دیگران درگیر بشود و به دیگران ظلم بکند .
او می داند از پس امروز فردایی هست که اعمال و اخلاقش مجسم می شود . من در باطن خودم اخلاقیاتی دارم . حسد ، کینه ، سوءظن و بدبینی باعث شده که روح من تنگ بشود .
چه بسا این تنگی ها که در باطن من است زندگی آخرتی من را تنگ بکند . وقتی من این چیزها را بدانم طبیعی است که رفتار خودم را عوض می کنم .
در جبهه این اتفاق افتاده بود و آنها بدون هیچ تعلقی سرباز خدا و ولی خدا شده بودند . تا کسی مشکل خودش را با مسئله ی مرگ حل نکند نمی تواند سرباز خوبی برای خدا و ولی او باشد .
در جنگ تبوک پیامبر فراخوانی داد که نیروها جمع بشوند تا به سمت تبوک بروند . تبوک شش صد کیلومتر با مدینه فاصله داشت . و آنها می خواستند که با روم مقابله بکنند . تابستان بود .
عده ای شروع به بهانه جویی کردند که هوا گرم است و ممکن است که چشم ما به دختر مسحیان بیفتد و ما تحریک بشویم .
آیه نازل شد و تعبیرش این بود : آیا به زندگی دنیایی راضی شدید و سنگین بار شده اید ؟ همین سنگین باری باعث شد که آنها جواب رسول خدا را ندهند . در وصف یاران ولی عصر داریم که آنها تمنای شهادت دارند . یعنی تعلقات ندارند .
معنایش این است که آنها سبک بار هستند نه اینکه الان می خواهند شهید بشوند . یاد مرگ است که این سبک بالی را بوجود می آورد .
عرفای ما وقتی می خواهند به شاگردان شان دستورالعمل بدهد ، یاد مرگ جزو دستورات شان است . آیت الله جمال گلپایگانی که مرجع تقلید بزرگی بود و همدرس آیت الله بروجردی بود و عرفای بزرگی بود . او تا وقتی که در اصفهان شاگر آخوند کاشی بود ، به او توصیه کرده بود که شب جمعه ها حتما به قبرستان برو و در آنجا توقف کن و درنگ و تامل بکن .
ایشان در نجف از شاگردان مرحوم قاضی بود و ایشان هم همین توصیه را داشته اند . آقای گلپایگانی خیلی به قبرستان وادی السلام می رفت و در زمینی که قبری نبود می نشست . بعد ها پس از مرگش همانجا محل قبر خودش شد .
ایشان به بعضی از خواص خودشان نقل کرده بودند که من ارواحی از این قبرستان را در مکاشفاتی دیدم . در هوای گرم بعضی از ارواح با حالت زننده ای به سمت من می آمدند . من آنها را شناختم . آنها متکبرینی بودند که در دنیا هر چه از دنیا و آخرت به آنها می گفتیم مسخره می کردند .
آنها به من التماس می کردند که در اینجا ما در سختی هستیم چون تو از فرزندان رسول خدا هستی برای ما دعا بکن . ایشان پرخاش می کردند و به آنها می گفتند که گم شوید تا وقتی در دنیا بودید گوش نمی کردید و حالا که دست تان از دنیا کوتاه شده التماس می کنید .
این توصیه ها جزو دستورالعمل عرفا به شاگردان شان بوده است .یاد مرگ بودن از مهمترین عوامل تربیتی و سازنده است که بخاطر همین توصیه شده است .
چکار کنیم که مرتب به یاد مرگ باشیم ؟
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)