سلام
من یه پسرم ، عاشق یه دختر ۳ سال بزرگتر از خودم شدم . توی چت باهاش آشنا شدم چند ماه پیش .
یه مدت با هم خوب و خوش بودیم حرف میزدیم و من از اینکه یکی هست یه دوستی دارم که میتونم باهاش حرف بزنم درد و دل کنم و از تنهایی در بیام و بهم محبت میکنه احساس خوبی داشتم آروم میگرفتم .
اما تو این مدت هزار بار هی دعوامون میشد و حرفایی میزدیم که همو ناراحت میکردیم عصبانی میشدیم . وقتی عکسشو دیدم عاشقش شدم به دلم نشست خوشگلم بود اما هیچوقت نه صداشو شنیدم نه شماره و آدرسی بهم داد فقط چت میکردیم .
وابستش شدم عاشقش شدم دوسش داشتم اما اون از وقتی این موضوعو فهمید دیگه رفتار و اخلاقش عوض شد .
من گفتم میخوام باهات ازدواج کنم عاشقتم اما اون میگفت نه نمیشه ما دوست معمولی هستیم فقط اون دوسم نداشت منو نمیخواست عاشقم نبود اون یکی دیگه رو میخواست که بعدن اونم ازش جدا شد بهش نرسید .
خلاصه من همش گریه میکردم و التماسش میکردم اما اون اصن براش مهم نبود اهمیت نمیداد . آخرش بهم گفت که با اون پسره رابطه ( فقط لمس بدن و معاشقه و بوس ) داشته قبل از جداییشون حالا نمیدونم راست و دروغش چیه اصن هنوز با اون یارو هست یا نه .
اینو که گفت من دیگه دیوونه شدم عصبانی شدم بدجور هر چی بد و بیراه بود بهش گفتم دعوا کردم باهاش گفتم دیگه رابطمون تموم شد .
از اون روز به بعد دیگه هر چی تلاش میکنم و خودمو می کشم و اصرار و التماس بهش میکنم دیگه جوابمو نمیده ناراحت شده از دستم قهر کرده دیگه منو نمیبخشه . اما من هنوزم دوسش دارم همش به فکر و یادشم وابستشم عاشقشم همش گریه میکنم اما دیگه فایده نداره و جوابمو نمیده میدونم که منو نمیخواد و دوس نداره خودش یه بار گفت حالم ازت به هم میخوره .
اما به خدا دوسش دارم خیلی نمیتونم فراموشش کنم بیخیالش بشم داغون شدم دارم می میرم جون میدم عذاب می کشم شماره و آدرسشم که ندارم دیگه هیچوخ نمیتونم باهاش ارتباط داشته باشم .
شب و روز دارم گریه میکنم و ناله میکنم دارم از دوری و جدایی و درد عشق میسوزم و می میرم اما اون هر چی بهش میگم جواب نمیده اهمیت نمیده براش مهم نیست اصلا خبر نداره از حال و روز من .
میخوام خود کشی کنم دیگه دیگه تحمل این عذابو ندارم تو رو خدا کمکم کنید بگید چه خاکی تو سرم بریزم دارم می میرم !
من یه پسرم ، عاشق یه دختر ۳ سال بزرگتر از خودم شدم . توی چت باهاش آشنا شدم چند ماه پیش .
یه مدت با هم خوب و خوش بودیم حرف میزدیم و من از اینکه یکی هست یه دوستی دارم که میتونم باهاش حرف بزنم درد و دل کنم و از تنهایی در بیام و بهم محبت میکنه احساس خوبی داشتم آروم میگرفتم .
اما تو این مدت هزار بار هی دعوامون میشد و حرفایی میزدیم که همو ناراحت میکردیم عصبانی میشدیم . وقتی عکسشو دیدم عاشقش شدم به دلم نشست خوشگلم بود اما هیچوقت نه صداشو شنیدم نه شماره و آدرسی بهم داد فقط چت میکردیم .
وابستش شدم عاشقش شدم دوسش داشتم اما اون از وقتی این موضوعو فهمید دیگه رفتار و اخلاقش عوض شد .
من گفتم میخوام باهات ازدواج کنم عاشقتم اما اون میگفت نه نمیشه ما دوست معمولی هستیم فقط اون دوسم نداشت منو نمیخواست عاشقم نبود اون یکی دیگه رو میخواست که بعدن اونم ازش جدا شد بهش نرسید .
خلاصه من همش گریه میکردم و التماسش میکردم اما اون اصن براش مهم نبود اهمیت نمیداد . آخرش بهم گفت که با اون پسره رابطه ( فقط لمس بدن و معاشقه و بوس ) داشته قبل از جداییشون حالا نمیدونم راست و دروغش چیه اصن هنوز با اون یارو هست یا نه .
اینو که گفت من دیگه دیوونه شدم عصبانی شدم بدجور هر چی بد و بیراه بود بهش گفتم دعوا کردم باهاش گفتم دیگه رابطمون تموم شد .
از اون روز به بعد دیگه هر چی تلاش میکنم و خودمو می کشم و اصرار و التماس بهش میکنم دیگه جوابمو نمیده ناراحت شده از دستم قهر کرده دیگه منو نمیبخشه . اما من هنوزم دوسش دارم همش به فکر و یادشم وابستشم عاشقشم همش گریه میکنم اما دیگه فایده نداره و جوابمو نمیده میدونم که منو نمیخواد و دوس نداره خودش یه بار گفت حالم ازت به هم میخوره .
اما به خدا دوسش دارم خیلی نمیتونم فراموشش کنم بیخیالش بشم داغون شدم دارم می میرم جون میدم عذاب می کشم شماره و آدرسشم که ندارم دیگه هیچوخ نمیتونم باهاش ارتباط داشته باشم .
شب و روز دارم گریه میکنم و ناله میکنم دارم از دوری و جدایی و درد عشق میسوزم و می میرم اما اون هر چی بهش میگم جواب نمیده اهمیت نمیده براش مهم نیست اصلا خبر نداره از حال و روز من .
میخوام خود کشی کنم دیگه دیگه تحمل این عذابو ندارم تو رو خدا کمکم کنید بگید چه خاکی تو سرم بریزم دارم می میرم !
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)