سلام
من یه دختر 24 ساله ام که چند سال پیش با یک پسری دوست بودم و مدتهاست که با هم قطع رابطه کردیم.
جدیدا یکی اومده خواستگاریم که شرایطش خیلی خوبه به عبارتی همسر رویاهامه.
ایشون به طور مستقیم ازم نپرسیدن تو گذشتت دوست پسر داشتی یا نه ولی بهم گفت که خواهشاً اگه تو گذشتت دوست پسر داشتی زن من نشو .
حالا من تو دو راهی موندم که بهش دروغ بگم و باهاش ازدواج کنم یا اینکه ردش کنم ؟ ولی اصلاً دلم نمیخواد ردش کنم چون مطمئنم دیگه پسری بهتر از این خواستگاریم نمیاد.
توهم عاشقی...
یه اوقاتی زندگی بازیش می گیره با آدم کاری می کنه که دوست داره ساعتها زیر بارون پاییزی بایسته بی آنکه سردش بشه، چون از درون تهی شده تا مغز استخوان شون سوزونده.
تاوان یک عشق ...
عاشق شده بود و پراز شور و شعف
همیشه یه وقتی میدزدید می اومد کنارم مینشست، از عشق تازه ای که به پستش خورده بود حرف می زد مدام از زیبایی و شور و حالی که تا حالا تجربه نکرده بود.
این اولین باری نبود همچین کسی می اومد سراغم و کنارم مینشست و ساعتها میگفت و میگفت تا خودش خسته میشد میرفت.
من همیشه سراپا گوش میشدم چیزی نمیگفتم یه جورایی سنگ صبورشون بودم، یک روز اومد یک پیشنهاد بهترین هدیه ازم خواست، کمی پیشانیم رو خاروندم، گفتم گل، بیا بهترین گلها رو من بهت بدم با خوشحالی یک سبد گل زیبا گرفت رفت.
بیا با کفشهای من چند قدم راه برو...
دیگر کفشهایم اندازهی پاهایم نیست، شاید اندازهی تو باشه بیا چند قدم با کفشهای من راه برو..
گفت: از بس تنبل هست که دیر رسیده...
اما همون موقع پنچر کرده تا وسیله پیدا کنه دیرش شده
گفت: از بس به پاکیزه اش اهمیت نمی ده ژولیده اومده...
زبالهها راه میروند، در باد میرقصند، جیغ و هوار می کشند، شما رابغل میکنند، به صورت شما بوسه میزند، گاهاً هم از سر دشمنی طناب دار میشوند بر گردن حیوانات، غذا میشوند تا حد مرگ موش...
تا جایی که یادم میاد همه جا تاریک بود و تنگ، اما می تونستم پاهام رو دراز کنم یه لگد به دیوارهها بزنم بعد جمع شون کنم ، صداهای مبهم می اومد، گاهی وقتها سعی میکردم گوش هام رو تیز کنم ببینم این صداها از کجان، وقتی چیزی نمیفهمیدم بی خیال میشدم، روزها بارها و بارها سرته میشدم ، کمی سر و گردنم درد میکرد اما یه حرارت دلنشینی بود که باعث میشد بیشتر وقتها خواب آلود باشم و بی خیال دنیای تاریک اطراف میخوابیدم اما غذام همیشه کنارم بود گشنه نمی موندم هیچ وقت نفهمیدم این غذاها از کجا میان سر وقت هر چقدر دوست داشتم میخوردم.
من همچنان بزرگتر میشدم تا جایی که جام این قدر تنگ شد جای نفس کشیدن نموند، داشتم نفس های آخر رو میکشیدم که بلندترین جیغ عمرم رو زدم، و کمک خواستم، تا جیغ زدم نور خیره کننده ی به چشمانم خورد داشتم کور میشدم فوراً چشم هام رو بستم اما آروم آروم بازشون کردم دیدم دیوارهها ترک خورده و من از اون تاریکی نجات پیدا کردم.
دغدغهی این روزهای من دیدن بعضی از پسرهای نوجوانیه که کوچه به کوچه راه میفتن و دزدکی یک سیگار رو لای انگشتان شون قایم کردن تا جای خلوتی پیدا کنن یه نفس عمیق به سیگار بزنن و آیندهی تلخ شون رو رقم بزنن.
بارها از سر دلسوزی نزدیک شون شدم، عین اون کسی که به یک باره جن دیده باشه، از ترس یه چند قدم عقب قدم برمیدارن، اما به آرامی ازشون می خوام گوش کنن، وقتی می گم میدونی این سیگاری که الآن دزدکی می خوای بکشی بعدترها که آزادانه می خوای بکشی چی به سرت میاد، بعضیها شون ته مونده ی سیگار و میندازن زیر پاشون، میگن چشم خواهر حق باشماست، بعضیها هم میگن خسته شدیم و راهشون می گیرن میرن، می پرسم از چی، میگن از روزگار...
سلام دوستان
سلام خدمت همه ی خوانندگان
ولادت حضرت علی و روز پدر و مرد رو خدمت بزرگواران تبریک عرض میکنم. گفتم شاید بد نباشه به مناسبت روز پدر پستی درباره مردان بگذارم.
یک مرد بیشترین چیزی که خوش حالش می کنه اینه که بدونه تکیه گاه خوبی برای خانواده ش هست، یک مرد از تامین کردن نیازهای همسرش و بچه هاش لذت می بره، و اگه خدای ناکرده دستش تنگ باشه خیلی سرخورده و افسرده می شه، بله یک مرد چیزی رو برای خودش نمی خواد، یک مرد حاضره کلی سختی بکشه تا خانوادش غرق در رفاه باشن.
سلام
یه سوال داشتم از بعضی خانوم ها
چرا همین که بحث حجاب میشه شما خانوم ها سریع میگید مشکل از مردهاست که چشم چرونن و فکرشون مریضه ؟ چرا نمیتونین این منطق ساده رو قبول کنین ؟
خانوم عزیز این بدن تو و زیباییت مال خودت نیست مال خداست. این حرف من نیست حرف خداست، همین طور که اجازه نداده به بدنت آسیب برسونی یا خودکشی کنی ، اجازه نداده که همه چیزت رو در معرض دید بذاری والسلام.
تو تنها یک ماهیت روحانی هستی که اون روح رو هم خدا به تو داده
میدونم میدونم که الان خیل عظیمی از شما الان تا گردن مسلح آماده این که بگین ما زیباتریم و این تقصیر ما نیست و مشکل از مردهاست که دل شون به زن خودشون راضی نمیشه و میان دنبال ما و مردان مریض هستند .
✍️گرچه به این پدیده فعلا در حد پدیده باید نگریست و عمومیت ندارد، اما ۲۰سال بعد کاملا رواج خواهد یافت؛ و رهاشدگی و زیستن در خانههای سالمندان(باهزینههای بسیار زیاد) سرنوشت شوم کسانی خواهد بود که دل به توصیههای #سگ_فرزندی همین شبکهها سپردهاند...
⭕️ در یک جنگ شناختی ادراکی ترکیبی قرار داریم. این جنگ در بستر فضای مجازی رها شده، بی ضابطه و بی قانون در سطح کشور جریان دارد.
⭕️دقیقا در لایه ذهن و قلب مردم و تمام آنچه به حیات آنان مرتبط است.
⭕️اما چگونه جریان تحریف و دشمنان خارجی در این جنگ به کشور و مردم آسیب می رسانند؟
⭕️پاسخ آسان است، با پاشیدن بذر بی اعتمادی، ناامیدی و ایجاد فضای یاس در کشور که نتیجه آن با تصویر سازی و بمباران رسانه ای اذهان و قلوب مردم منتج به تسلیم شدن در برابر ترجیحات و خواست جریان تحریف و دشمنان خارجی خواهد شد.
از پاسخ فوتبالیست ها به دشمن تا پاسخ من و شما به دشمن
🔸شب قبل از بازی تیم فوتبال ایران و امارات، بخشی از خیابانهای دوحه در تسخیر هواداران اماراتی بود که برای تیم ملی ایران کری میخواندند و در میان شعارهای فوتبالی، یک عبارت کنایهآمیز و عجیب را هم زمزمه میکردند: «ایرانی گوش کن، چشمات پر اشک میشه!»
🔹ویدیوی این شعار که با شور و حال خاصی از سوی طرفداران اماراتی سر داده میشد و در ورزشگاه نیز از سوی آنها به زبان میآمد، به سرعت در اینستاگرام وایرال شد و صفحات ایرانی هم آن را بازنشر کرده و از بازیکنان تیم ملی خواستند که جواب آنها را در زمین بدهند.
سلام و درود
می خوام تجربهی خودم رو از گیر کردن در باتلاق خودارضایی و نحوه رهایی از اون رو با شما در میون بزارم تا امیدوارم کمکی به کسانی که مثل خودم در این لجن گیر کردن کنم.
حدوداً ۱۱, ۱۲ سالم بود که برام گوشی خریده بودن با کوشی وارد دنیای جدیدی به نام دنیای مجازی شدم و تو کانالهای تلگرامی که عضو بودم اولین خود ارضاییم رو ناخواسته انجام دادم و همین جا شروع بدبختیم بود و رفته رفته بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه خودم رو تو لجن خودارضایی یافتم و هر روزم شده بود فیلم و سریال و آهنگ و کلیپ و فیلم مستهجن و خودارضایی و ...
عجب صیاد مکری، بگو کجای قلبش رو نشانه رفتی...
تو یک قاتلی...
خوب دیدی تو یک قاتلی، قاتل روح و روان یک انسان
انگشت اشاره ت رو بگیر نوک دماغت، اره تو
تویی که از سر بیکاری یا ندونم کاری یا عقدههای خفته تو روانت رو نثار همنوعت میکنی و از نظرت یه ضعف از طرفت پیدا میکنی یه نیشخند شیطانی میزنی با این فکر که تونستی طرفت رو و ضایع کنی، حدست درست بود، بله کارت درست بود و دقیق قلبش رو نشانه رفتی، تو یک قاتلی، قاتل روح و روان یک انسان...
در یک نظر چیز خاصی نبود یک شیطنت از نوع مسخره کردن بود اما دقیقاً همون چیزی بود که تونست یک انسان رو ذره ذره زجر کش کنه،
وقتی به مسئله حجاب و بدحجابی در ایران فکر می کنم
از خودم می پرسم
چرا در زمان رضا شاه که چادرها رو به زور
از سر بانوی سرزمین ما کشیدن ولی اونا حجابشون رو برنداشتن؟؟
با اینکه خیلی راحت میتونستن اینکارو بکنن و با نیروهای دولتی هم درگیر نشن
چرا رضا شاه میخواست حجاب رو ممنوع کنه؟
آیا رضا شاه به میل خودش میخواست حجاب رو ممنوع کنه؟؟
چرا موفق به این کار نشد؟؟
چرا بعضی از همین بانوان ایرانی با چند دهه گذشت زمان خودشون حجابشون رو دارن
کنار میذارن؟؟
دختران سرزمین من دارن از چه کسانی و چه فرهنگی الگو میگیرن؟؟
کیا دارن فرهنگ ایرونی رو عوض میکنن؟؟
و ده ها سوال دیگه که توی ذهن تک تک شما ها هست
جواب این سوالات یک کلمه بیشتر نیست:
جنگ نرم
ما درگیر جنگ هستیم از نوع مدرن و نرم
ولی میخوام یه تحقیق دسته جمعی بکنیم و با هم به این نتیجه برسیم
هم از لحاظ دینی و هم از لحاظ فرهنگی حجاب رو بررسی میکنیم
لطفا همه خانم ها توی بحث های ما شرکت کنن و حرفشون رو بزنن
دلایلشون رو بگن..
و همین طور آقا پسرهایی که ابرو برمیدارن و مو رنگ میکنن و...
ما هم با دلیل و سند و مدرک جواب سوال هاشون رو خواهیم داد
من خیلی در مورد حجاب تحقیق کردم و مقالات مطالعاتی-تحقیقاتی زیادی هست
دونه دونه براتون میذارم که با هم بخونیم و در موردش صحبت کنیم
یکیش رو از یک منبع موثق انتخاب کردم
ازتون خواهش می کنم وقت بذارین خط به خط این متن ها رو با دقت بخونید:
http://www.psyop.ir/?p=97881
سلام
دختری هستم ۱۹ ساله امسال ورودی دانشگاه بودم که به کاری کردم می دونم اشتباه بوده خودم و نباید انجام میشد اما شد الان از همه دوستان م میخوام کمکم کنید چی کار کنم ؟
اولین بار بود میرفتم دانشگاه که اوایل دانشگاه با یکی از همکلاسی هام دوست شدم البته اینم بگم تا قبل از اون دختره خیلی پاکی بودم و به هیچ پسری محل نمیذاشتم گوشیم هم گوشی ساده بود . خلاصه بگم که اول های رابطه علاقه زیادی به این آقا نداشتم اما بعد ها که ارتباطمون بیشتر شد رفت و آمد ها و پارک رفتن کم کم بهش علاقه مند شدم و الان اون م بهم خیلی وابسته شده .
سلام
موضوع این پست فانتزی های جالب و خنده دار در مورد ازدواج یا زندگی زناشویی هست ، پست های زیادی در مورد معیار های ازدواج گذاشته شده ، معیارهایی مثل قد یا ویژگی ظاهری ، وضعیت مالی و ... اما این بار از جنبه ی فان میخوایم به ازدواج نگاه کنیم .
این که فانتزی های جالب و خنده دار که از ذهنتون گذر کرده و دوست داشتید در آینده در جریان ازدواج یا زندگی زناشویی تجربه کنید و یا تجربه کردید و البته قابل بیان کردن هست رو بگید .
شاید انگیزه ای باشه برای ازدواج ...
سلام
اول از هر چیز بگم معتقدم توی دنیا اون چیزی که انسان ها رو یه جامعه میکنه شباهت هاشون نیست، بلکه درک درستیه که از تفاوت هاشون دارن، (جایی این جمله رو خوندم)، این رو گفتم چون به عقاید مختلف در صورتی که آسیب زا نباشن واسه جامعه احترام قائلم و تک بعدی نیستم.
اما با کمک کردن به همدیگه و به اشتراک تجربیات مون شاید بتونه راهمون رو روشن تر کنه. راستش تو محیطی که من هستم دوستی دختر و پسر رو بد میدونن، حالا به دلایل تعصب بیشتر، البته طبق تبعیضاتی که هست واسه پسرها عیب نیست ولی دختر عیبه!
به هر حال کاری با این ندارم من خودم تا چند سال پیش تمایلی به دوستی با پسر نداشتم ولی دوست و آشنا رو میدیدم که در ارتباط بودن. نه اینکه از پسر ها بدم می اومد نه، اما میگفتن بده و این ها نمیرفتم سمتش.
شخصا خودم فکر میکردم و هنوزم میکنم که پسرها و دخترها میتونن روابط اجتماعی در چهارچوب احترام با هم داشته باشن، مثل محیط دانشگاه یا همین وبلاگ که کاربرها با هم صحبت میکنن.
8 فروردین 99:
کاربران گرامی موارد زیرا در شرح پست قبلیم را قابل تذکر میدانم:
نخست اینکه بنده نمی گویم همه اش تقصیر پسرها است در این رابطه دوستی نخیر و با شما موافقم که برخی دخترها چه بسا گاهی خودش پسره را جوری تشویق میکنن به نگاه جنسی مثلا با رفتارهای زننده و بی حجاب هایش.
دوما من وقتی میگم پسری که از دختری تصویر سازی می کند دلیل دارم: نخست اینکه پسرانی معمولا از دخترها تصویر سازی می کنند که به دلایلی مانند نداشتن پول و ترس و ...به زن تنفروش دسترسی ندارند بنابر این اگر از خدا نترسند در کنار نگاه به فیلم های مبتذل با دخترها دوست می شند برای ارضای نیار جنسیون حتی از طریق تصویر سازی ذهنی زیر لفافه ی دوستی اجتماعی و تحقیق و گروه کوهنوردی و...برخی پسرها مشکل خودارضایی دارند یا تازه نوجوون هستند و اینها معلومه که حتی از بگو بخند در یک پارک وبرداشتن روسری در پارتی ها و...تصویر می سازند و...
سلام
بچه ها مخصوصا آقایون جواب بدن، بعدش اگه خوب بود واسه آقایون هم برای اینکه از خودشون بیشتر بدونن نظر سنجی راه میندازیم .
همون طور که همه میدونیم چه زن چه مرد نسبت به جنسیتش رفتاراش ته ته ته مردونه یا ته ته ته زنونه نیست، مثلا من آقایی رو میشناسم که خیلی آروم و زیادی حساس هست در حالی که حساسیت از یه حدی که میگذره .
یا مثلا ارومی و یواش بودن مرد از یه حدی که میگذره بعضی ها اصطلاحا میگن خیلی رفتارش مردونه نیست با این اقایون سر کردن خیلی سخته چون هم جذبه و محکم بودن مرد بودن انچنانی ندارن و هم زن اینجور مردها باید ته ته ته زن و لطافت مثل حریر باشه تا اقا احساس کنه اقتدار داره و اعتماد به نفسش حفظ بشه و اون زن رو جذاب ببینه، چون اون اقا خودش خصلت های زنونه داره و یکی باید در کنارش باشه که از خودش زن تر باشه ( البته منظورم ٢ جنسه ها نیستا) .
سلام دوستان
کسی هست کمکم کن خیلی افسرده ام کسی رو ندارم باهاش درد و دل کنم میترسم از زندگیم.
۳۳ سالمه از بچگی تا حالا روز خوش ندیدم الآن ازدواج کردم ولی وقتی بچه بودم خیلی کوچیک نمی دونم شاید تا ۶ یا ۷ سالگی با پسر همسایه همبازی بودم اون به دروغ گفت که باهام رابطه داره آبروی منو برد.
سلام
تا حالا شده همه ش تلاش کنین ولی جواب نگیرین؟
نمی دونم چرا هر چی درس می خونم نمی تونم معلدم رو بالا ببرم تو همون ۱۸ و خورده ای هنگ کردم.
روزی حدوداً ۷ ساعت غیر مدرسه درس می خونم، بشدت تحت فشارم ولی باز فلان دوستانم که کمتر از من وقت می ذارن نمرات شون بهتره!
دوازدهمی ام و کنکور هم باید بدم ولی فعلاً واسه نهایی خیلی میترسم چون می بینم تلاش هام نتیجه نمی ده!
امروز داشتم با مامانم درد و دل میکردم برگشت گفت تو اصلاً حفظ کردنت خوب نیست پس چرا رفتی انسانی؟؟؟ بعد کمی فکر کرد گفت ریاضیت هم خوب نیست که...
به نام خدای حاضر و ناظر
سلام
سلام به خدای مهربان
سلام به قلبهای پاک و پر مهر شما..
امید که شاد و تندرست و قبراق باشید..
دوستان تاپیک جالبی میشه اگر همگی تجربیات ناب آشپزیمونو به اشتراک بذاریم....
فرقی نداره غذاهای امروز یا غذاهای نن جون،
اصل کنار هم بودن و از تجربیات ناب همدیگه استفاده کردن هست...
پس آقایون و بانوان برتر بسم الله
این شما اینم تجربه ی بهترین آشپزی شما